"عشق اول" مجموعه ی سه داستان است که "سروش حبیبی" مترجم زبردست معاصر آن را از زبان روسی به فارسی برگردانده است. در مورد ترجمه ی زیبای حبیبی بیشتر خواهم گفت. این کتاب را انتشارات فرهنگ معاصر -با ظاهری زیبا- چاپ کرده است. نام کامل کتاب این است: "عشق اول و دو داستان دیگر". داستان "عشق اول" و "آسیا" از "ایوان تورگینف" است و داستان "دلاور خردسال" از آن "فیودور داستایفسکی" معروف.

عشق اول –اولین داستان این مجموعه- در واقع داستان عجیب اولین دلدادگی خودِ تورگینف در سنین نوجوانی (شانزده سالگی) است. اول قصد داشتم خیلی مفصل این داستان را معرفی کنم اما ترسیدم که قصه ی آن لو برود و حلاوت خواندنش را از دیگران بگیرم. به علاوه توصیه می کنم که اگر این کتاب را گرفتید دو سه صفحه ی اول آن با عنوان "چند کلمه درباره ی این داستان" را هم نخوانید چون نکته ی کلیدی اش لو می رود. به طور خلاصه در این قسمت تورگینف می خواهد بگوید که این داستان، قصه ی زندگی خود اوست. داستان به نامه ای از طرف پدر ایوان تورگینف به او تمام می شود:

"فرزندم از عشق زنان بترس! از این سعادت، از این زهر شیرین و فریبنده بر حذر باش . . ."

"آسیا" نام سومین داستان این مجموعه و دومین داستان تورگینف در این کتاب است. حجم آن تقریبا نصف عشق اول است.  داستان پیرامون پسر جوانی است که به آلمان سفر می کند و ناخواسته به دختری عجیب رفتار  و غریب گفتار –آسیا- دل می بندد، اما از بیان آن حذر می کند . . ..  آسیا در واقع، دختری ایرانی به نام آنا بوده است و تورگینف این داستان را از تجربه ی عشق عمویش به این دختر نوشته است. بخوانید از زبان عاشق ناکام داستان در آخرین صفحه ی کتاب:

". . . اما احساسی که آسیا در دل من پدید آورد، آن احساس سوزان و عمیق، آن شیرینی مهر، دیگر در سینه ام بیدار نشد. . . من به تنهایی زندگی تجرد و بی خانمانی محکومم و سال های عمر را در انتظار آخر کار، غرق در ملال می گذرانم. اما نامه های کوتاه او و گل شمعدانی ای را که زمانی از پنجره برایم فرو انداخته بود و اکنون خس خشکیده ای بیش نیست، همچون گنجینه ی مقدسی حفظ می کنم . . . و بر من چه گذشته است؟ از من، و از آن روزهای شیرینی که با تشویش گذشت،  و آن امیدهای سبک بال و تیزپر، چه مانده است؟ به این شکل است که عمرِ عطر خفیف غنچه ای ناچیز از عمر همه ی شادی های شیرین و غم های تلخ آدمیزاد درازتر است . . ."

دومین داستان این مجموعه به نام "دلاور خردسال" ترجمه ای است از یکی از داستان های کوتاه داستایفسکی. حجم آن تقریبا به اندازه ی آسیا است. اما از نظر من به لحاظ قصه پردازی، دو داستان تورگینف زیباترند.

 این داستان ها و به ویژه دو داستان آسیا و دلاور خردسال اوج هنرنمایی زبانی یک نویسنده ی روس و البته سروش حبیبی را به نمایش می گذارد. بارها و بارها در زمان خواندن داستان ها، در جملات آن تامل می کردم، قصه را از یاد می بردم و محو توصیفات و کلمات حبیبی (تورگینف/داستایفسکی) می شدم. نمی دانم چه مقدار از این هنرنمایی ها مربوط به نویسنده است و چه مقدار مرهون حبیبی. به زبان روسی هم هیچ آشنایی ندارم که ببینم دستبرد مترجم در متن اصلی چه قدر بوده است. اما هر چه هست ماحصل این کار، داستان هایی بسیار زیبا و زبانی حیرت انگیز را تحویل خواننده داده است.

عشق اول و دو داستان دیگر قصه ی تکراری و همیشه زنده ی عشق را به تصویر می کشد. زبان عشق، زبانی آشنا برای تمامی مردم است و در محدوده های جغرافیایی و فرهنگی نمی گنجد. این کتاب تلالو عشق جوانی را با زبانی استادانه به تصویر کشیده است. همیشه گفته ام و باز می گویم زبانی که از عشق می خواهد بگوید باید زبانی توصیفی باشد و نه تحلیلی. چهارچوب های تحلیل هیچ گاه وسعت دریای عشق را درک نمی کنند. از این رو هر هنرمندی که زیباتر به توصیف عشق و حالات آن بپردازد در معرفی این موهبت موفق تر خواهد بود.

هر چه گویم عشق را شرح و بیـــان/ چون به عشق آیم خجل باشم از آن