این داستان از سری داستان های کوتاه و جذاب صادق هدایت است.
(به سراغ زن ها میروی تازیانه را فراموش نکن) . اولین صفحه با این جمله ی نیچه آغاز میشود.
این داستان راجع زنی 16 ساله و مازوخیسم به نام زرین کلاه است که در آستانه 14 سالگی عاشق گل ببو که کارگر تازه واردی از مازندران است میشود و همراه او راهی تهران میشود اما بعد از 2 سال گل ببو، او را رها میکند و به مازندران میرود. زرین کلاه به دنبال او راهی مازندران میشود و ......
(( اگرچه زرین کلاه زیر شلاق پیچ و تاب میخورد و آه و ناله میکرد ولی در حقیقت کیف میبرد . خودش را کوچک و ناتوان در برابر گل ببو احساس میکرد و هر چه بیشتر شلاق میخورد بیشتر لذت میبرد))
پی نوشت 1 : نیچه هم زن و هم مرد را ناکامل میدانست. و منظور او از تازیانه حقیقتی است که به نفس وارد میشود و برای انسان دردناک است.
پی نوشت 2 : مازوخیسم به معنای خود آزار است. و به فردی اطلاق میشود که از درد جسمانی خود لذت میبرد. و در مقابل واژه ی سادیسم(دیگر آزار ) قرار دارد که به فردی اطلاق میشود که از ایجاد درد در دیگران لذت میبرد.
پی نوشت 3: پایان.
الهام میرپناهی