عنوان: حتی وقتی می خندیم
نویسنده: فریبا وفی
نشر: مرکز
تعداد صفحات: 196
سال نشر: چاپ اول 1382 - چاپ هفتم 1391نوشتن از زنان و افکار درونی شان جزو لاینفک رمان های وفی است و ترلان هم از این قاعده مستثنی نیست. ترلان دختری تبریزی است که رفتاری مردانه دارد و از زن بودن می گریزد. او همراه با دوست قدیمی اش رعنا در جست و جوی کار هستند و تصمیم می گیرند پاسبان شوند. اکثر بخش های داستان در یک آموزشگاه نظامی در تهران اتفاق می افتد و از نگاه ترلان و با زبان سوم شخص روایت می شود.
ترلان در مقایسه با رمان های دیگر وفی ریتم کندتر و آغاز گنگی دارد. اما در ادامه شخصیت های فرعی که همه از سر ناچاری و تنها برای گریز از زندگی واقعی شان در آموزشگاه هستند، به کمک ترلانِ داستان می آیند و به او که در آرزوی نویسنده شدن و یافتن حقیقت است، کمک می کنند.
+ این رمان، به عنوان رمان تقدیر شده توسط داوران جایزه ادبی اصفهان در سال 1383 انتخاب شده است.
- ترلان نیاز به حرف زدن در مورد کتاب را از همان موقع شناخت. نیازی ساده است ولی به سختی برآورده می شود. نمی شود با کسی حرف زد که فقط علاقمند است و با تأیید سرش را می جنباند. نمی شود فقط با تعریف کردن، کسی را در تجربه ی غیر قابل وصف آن سهیم کرد. هر کتاب جهانی است که باید هر دو به آن سفر کنند. آن را کشف کنند و با فهم اشاره ها و نشانه ها در لحظه های لذت بخش هم زبانی زندگی کنند. (صفحه ی 50)
* اگر بخواهم رمان های وفی را با داستان های کوتاهش مقایسه کنم، باید بگویم که رمان های وفی غیر قابل قیاس اند. وفی در این کتاب در لابه لای داستان از شگرد های نویسنده شدن هم سخن می گوید.
** در تمام طول داستان، به شدت به ترلان برای داشتن دوستی چون رعنا حسودی می کردم! کسی که همیشه همراه تمام کتابخوانی ها بود...