یادم هست قدیم ترها یکی از جرائم ما بچه ها جدا کردن آجیل بود! صحنه جرم به این شکل بود که ظرفی پر از آجیل درهم قرار داشت که شامل پسته، بادام و کلی آجیل وقت تلف کن مثل تخمه ژاپنی و آفتاب گردان و غیره داخلش بود. جرم هم از این قرار بود که ما بچه ها زیاد علاقه ای به اون قسمت های وقت گیرش نداشتیم و فقط پسته و بادام رو جدا می کردیم و می خوردیم. این حرکت اگر در خانه انجام می شد با تذکر "جدا نکن بچه" غالبا ختم می شد اما در مهمانی ها این تذکر با کمی چشم غره منتقل می شد. یادش بخیر...
- این بار واقعا پیمان هوشمند زاده نه فیلسوف است و نه روانشناس. یک عکاس است که خوب فکر و تحلیل می کند، چشمان او بجای لنز دوربین ایفای نقش می کنند و لحظات قابل توجهی را ثبت و توصیف می کنند.
- کتاب "لذتی که حرفش بود" 6 آلبوم کتبی در موضوعات مختلف است. هر آلبوم که نام تک نگاری بر آنها گذاشته شده است مجموعه ای از توصیف ها و تحلیل ها حول موضوع واحدی هستند و اگرچه موضوع ها یکسانند اما اتصال کلامی میان آنها کمتر وجود دارد.
- لذتی که حرفش بود لحظات جذابی از واگویه های یک عکاس از آنچه می بیند فراهم می کند و برای من که ته علاقه ای به عکاسی داشتم لذت خواندن را دو چندان کرد.حین مطالعه کتاب به یاد آن ظرف آجیل افتادم و آن تذکر جدا نکن بچه!
- این کتاب را نشر چشمه با قیمت 7 هزار تومان چاپ کرده است.