سرنوشت - اگر همه ی شاعران معاصر را فرزندان حافظ، مولانا، فردوسی و سعدی بدانیم، بی گمان فاضل نظری را باید فرزند خلف حافظ دانست.


مصرع نخست – چند روز پیش برای خرید چند کتاب به کتابفروشی رفتم. همین طور که در حال وارسی کتاب ها بودم، چشمم افتاد به کتاب "گریه های امپراتور" از فاضل نظری. کتاب را خریدم اما نه بخاطر اینکه شاعرش فاضل نظری است و البته نه به این خاطر که کتاب سال شعر جوان ایران شده و ایضا نه بدین دلیل که به چاپ سی و چندم رسیده و حتی نه به دلیل قیمت پایین و شش هزار تومانی آن. کتاب را خریدم فقط بخاطر نوشته ی پشت جلدش ...


مصرع دوم – فکر کردید همین اول کار آخر قصه را لو می دهم؟! از آن گذشته، اگر نوشته پشت جلد را اینجا بیاورم چطور بخش "پس نوشت" را پر کنم !!!


مصرع سوم - نه من آنم که بتوانم بر اشعار این کتاب شرح بنویسم که شارح چنین اشعاری باید - به قول حافظ - آنی داشته باشد و نه این رسانه را تحمل چنین بحثی هست؛ بنابراین بسنده می کنم به آوردن چند نت از این سمفونی کلمات.

  • پیشانی ام را بوسه زد در خواب، هندویی

           شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی


           نام تو را می کَند روی میزها هر وقت

           در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی


           بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری است

           بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی


  • عشق تا بر دل بیچاره فروریختنی است

           دل اگر کوه ، به یکباره فرو ریختنی است

 

          آسمانی شدن از خاک بریدن می خواست

          بی سبب نیست که فواره فروریختنی است

 

         از زلیخای درونت نگریز ای یوسف

         شرم این پیرهن پاره فروریختنی است

 

         هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه

         ماه در آب که همواره فروریختنی است


مصرع چهارم – سایه¬ی حضرت حافظ (انورالله مرقده) آنقدر بلند است که قریب به محال است شاعری یارای پای بیرون گذاردن از این ظلِّ روشن را داشته باشد. به هر روی بیرون شدن از دریایی که بزرگان شعر پارسی محاکات کرده اند نه ممکن است و نه به صلاح، که آب برای ماهی عین زندگی است، چه بداند و چه نداند.


پس نوشت – فاضل نظری پشت جلد کتابش را اینطور چراغانی کرده : 

آدم خلیفه تنهای خدا 

روی زمین است

امپراتوری که گاهی باید برگردد به

آخرین سلاحش

"...و سلاح او گریه است"


حسین سعیدی