پیشنهاد کتاب پارسی

۱۰ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

زبان قرآن، تفسیر قرآن

قرآن کتابی است که به اعتقاد عموم مسلمانان حاصل وحی خداوند به پیامبر خود، محمد است. طی قرون متمادی این متن، مورد تحلیل و تفسیر بسیاری از عالمان قرار گرفته است. اما در صد سال اخیر که علوم به سرعت زیادی رو به پیشرفت گذاردند و علوم انسانی نیز از این قاعده مستثنا نبود روش های جدیدی در نقد متون در جوامع غربی به وجود آمد که توانست رهیافت های نو و بدیعی را به حوزه ی علوم انسانی بگشاید. یکی از متونی که مورد تحلیل و نقد غربیان قرار گرفته قرآن است. غربیان یا اصطلاحا مستشرقان با استفاده از ابزار روش های جدید در علوم انسانی تحقیقات بسیاری را در مورد قرآن انجام داده اند.

همان طور که قبلا و در معرفی کتاب میراث مکتوب شیعه گفته بودم متاسفانه اکثریت علمای ما ارزشی برای این گونه تحقیقات قائل نیستند و صرفا همان دیدگاه سنتی خود را کاملا صحیح و بدون مشکل می پندارند. اما باید دانست که دامنه ی کاری و اثرگذاری این تحقیقات به جایی رسیده است که کم کم مجبورند به آن حوزه ها توجه بیشتری نمایند. تحقیقات غربیان در واقع نگاهی برون دینی به متون اسلامی است. در مورد قرآن نیز از این نظر که فرد محقق پروای اعتقاد ندارد و بی محابا می تواند نظرات علمی خود را در مورد متن بیان کند ارزشمند است. باید قبول کنیم که هرچه هم بی طرف باشیم مسلمان بودن ما و تعصبمان به قرآن می تواند بر نتایج تحقیقمان اثر بگذارد. البته این به آن معنا نیست که غربیان هرچه می گویند درست است، به هیچ وجه. اتفاقا در بسیاری موارد –بیش تر از بیست سی سال گذشته به قبل تر- چون آن ها منابع کمی دسترسی داشتند نتایجشان بعضا نصفه و نیمه بود. به هر حال پژوهش های غربی در باب قرآن می تواند چه برای عالم دینی و چه برای خواننده ی علاقمند به این جور حوزه ها مفید و مثمر مثمر باشد.

کتاب "زبان قرآن، تفسیر قرآن" در واقع مجموعه مقالات قرآن پژوهی غربیان است که قبلا توسط مترجم و قرآن پژوه زبردست، "مرتضی کریمی نیا" ترجمه شده بوده و در مجلات مختلف به چاپ رسیده بوده. اکنون این مقالات جمع آوری شده و در یک جلد توسط انتشارات هرمس چاپ شده است. کریمی نیا مترجمی چند زبانه است و از آلمانی و انگلیسی و عربی ترجمه می کند. او یکه تاز معرفی کارهای قرآن پژوهان غربی و نواندیشان عرب در کشور ماست. کریمی نیا در مقدمه ی خود بر این کتاب می نویسد:

". . .  تنها ما ایرانیان، عرب ها، ترک ها، مالایی ها و مسلمانان شبیه قاره نیستیم که به درس و بحث در باب قرآن و دانش های تفسیری حول آن می پردازیم.  مدت های مدید است که دیگران هم پرسش های علمی در این حیطه درمی آورند و رشته ی مطالعات قرآنی را در مجامع علمی و دانشگاهی خود تازه تر و پررونق تر می سازند؛ درست همچنان که چنین امری در تمامی علوم فنی، پایه، پزشکی، کشاورزی و از همه مهم تر در حوزه های مختلف علوم انسانی روی می دهد. مهم ترین تفاوت مطالعات قرآنی با سایر رشته های علمی و دانشگاهی در کشور ما آن است که اغلب بانیان و حاملان این رشته نظرا و عملا خود را از دانستن پرسش های دیگران بی نیاز می دانند."

". . . در این میان اما، مطالعات قرآنی در ایران امروز ما به رغم کمیت چشمگیر و ابعاد وسیعش، همچنان محدود و در بند تکرار مکررات باقی مانده است. از همین رو، شباهتی عجیب به جزیره ای دارد که ساکنانش تنها به زبانی که خود می فهمند سخن می گویند. نه تولیداتش در مدار علمی جهان به رسمیت شناخته می شود،  و نه هیچ فارغ التحصیل حوزه و دانشگاهش به محض ورود به کنفرانس های اسلام شناسی غربی، ذره ای از موضوعات مقالات و روش بحث و جدل شرکت کنندگان سر در می آورد. در نهایت خوشبینی، مفروض می گیریم که فرد مورد نظر با مانع جدی زبان مواجه نباشد."

اضافه می کنم که علمای مذکور، نه تنها در جزیره ی کذا گرد آمده اند و فقط زبان خود را می فهمند بلکه اگر کسی هم حرف جدیدی بزند و سخن تازه ای بگوید اصلا آن را به رسمیت نمی شناسند و رنج درک مطلب و تحلیل و نقد آن را هم به صورت پیشفرض بر خود واجب یا حتی مستحب نمی دانند (اگر نگوییم این کار از نظر آنان مکروه بوده و صرفا تلف کردن وقت برای تحلیل حرف هایی است که مطمئنیم غلط است و اگر نیم جوابی هم بدهند با نگاهی از بالا به پایین یا عاقل اندر سفیه است). بگذربم . . .

زبان قرآن تفسیر قرآن به سه بخش تقسیم شده است:

بخش نخست: مطالعات تفسیری

در این بخش 7 مقاله آمده است:

1-    بلاغت عربی و تفسیر قرآن با نگاهی به صنعت لف و نشر (جان ونزبروJohn Edward Wansbrough 1928-2002): ونزبرو اعتقادات خاصی در باب قرآن دارد و آن را حاصل یک فرآیند تاریخی می داند که در سه قرن نخستین هجری شکل گرفته است در مورد او در کتاب بیشتر سخن گفته می شود. این مقاله به بررسی صنعت لف و نشر در قرآن می پردازد و خاستگاه های آن را می کاود. کریمی نیا به دلیل مشکل بودن خوانش این مقاله توضیحات مفیدی را بر آن اضافه کرده است.

2-    داستان ابولهب و غزال کعبه، نگاهی به تفسیر سوره مسد. (اُری رُبین Uri Rubin متولد 1944): در این مقاله تفسیر جدیدی بر پایه ی یک روایت دوره ی جاهلی در باب آیه ی تبت یدا ابی لهب و تب ارایه می شود که در تفاسیر اسلامی بی سابقه است. نکته ی قابل توجه در این مقاله علاوه بر این تفسیر جدید علت راه نیافتن این تفسیر به متون اسلامی است که می تواند الگویی باشد تاریخی برای بسیاری از مسائل دیگر که به دلیلی مسائل ایدئولوژیکی وارد متون نمی شده است. اندرو روبین اضافه می کند که قدیمی ترین خاستگاه های ادبی برای –دست کم- برخی فقرات قرآن، در واقع ریشه در مکه ی دوران جاهلی دارد و نه هیچ جای دیگر. (سارق غزال الکعبه که دستش علی رغم دوستانش قطع نشد)

3-    اقرا باسم ربک . . . نکاتی در تفسیر نخستین آیات سوره ی علق (اری ربین): آنچه از این آیه در ذهن ما حک شده این طور است: بخوان به نام پروردگارت (و ظاهرا این اقرا چند بار تکرار شده). و  این آیه دست آویزی شده برای ارزش علم و خواندن و قلم (شاید در رواج این مسئله دکتر علی شریعتی بیشتر از همه نقش داشته است). در این مقاله سعی شده است یکی از تفاسیر قدیمی در این باب که امروزه تقریبا به فراموشی سپرده شده است بازسازی گردد. این تفسیر معنای دیگری به این آیه می دهد و آن را طور دیگری تحلیل می کند.

4-    رسول پوشانیده: تفسیر کلمات مزمل و مدثر (اری ربین): در اینجا نیز اری ربین با موشکافی دقیق و با تسلط بر منابع، سیر تفسیر این دو کلمه را بازیابی می کند و روایتی قدیمی تر را که امروزه در متون اسلامی فراموش شده است به عنوان تفسیر این دو کلمه برمی گزیند. به این محتوا که مزمل و مدثر در واقع صفاتی است که پیامبر را بیدار می کند که از جامه های قبلی خود به درآ و سستی مکن و برای ادای وظیفه ی خود، فعال و از جان گذشته عمل کن. این نوع تفسیر مبتنی بر این فرض است که پوشیدگی پیامبر حالتی نابجا بوده و وی می بایست از آن به در آید.

5-    تعامل تفسیر و حدیث در تعیین هفت مثانی (اری ربین). تفسیر هفت مثانی و تعیین مصداق آن در آیه ی هشتاد و هفتم سوره ی حجر همواره مورد بحث مفسران بوده است. ربین در اینجا نیز با تحلیل دیدگاه های مختلف در این باب قدیمی ترین تفاسیر را که البته امروزه غریب به نظر می رسند برمی گزیند که در آن هفت در اینجا نماد کثرت است و اشاره به مسئله  یا سوره ی خاصی ندارد.

6-     ابن عباس در تفاسیر دوره ی عباسیان (هربرت برگ Herbert Berg): بسیاری از احادیث تفسیری در کتب تفسیر اسلامی از ابن عباس نقل شده است. در این مقاله ی بلند به خوبی سیر تاریخی نقش ابن عباس در تفاسیر اسلامی بررسی می گردد و این مسئله مطرح می گردد که بسیاری از احادیث نسبت داده شده به او برساخته ی دوره ی عباسیان است که به دنبال یافتن وجهه ای دینی برای خاندان خود بودند. این مقاله از قوی ترین مقالات این کتاب است

7-    تاریخ گذاری تفسیر موسوم به ابن عباس، چند نکته ی تکمیلی (هارالد موتسکی Harald Motzki تولد 1984). در این مقاله به بحث و نظر در مورد تاریخ حقیقی و نویسنده ی کتاب موسوم به تفسیر ابن عباس پرداخته می شود.

بخش دوم: مطالعات قرآنی جان ونزبرو

1-    تحلیل ادبی قرآن، تفسیر و سیره: نگاهی به روش شناسی جان ونزبرو (اندرو ریپین): همان طور که گفته شد ونزبرو با تحلیل ادبی قرآن به این نتیجه می رسد که این کتاب حاصل تطوری تاریخی به مدت سه قرن است و نه نوشته شده در صدر اسلام. ربین در این مقاله ی بلند ارکان تحلیلی ونزبرو را به نقد می کشد و روش او را در نقد منابع به  زیر سوال می برد.

2-    ملاحظاتی بر کتاب مطالعات قرآنی (ویلیام گراهام william graham): مطالعات قرانی نام معروف ترین کتاب ونزبروست که عقیده ی خود را در باب قرآن در آن مطرح کرده است. در این مقاله نیز نقدی روش شناختی بر ونزبرو شده است.

3-    نکاتی روش شناختی درباره ی فصل چهارم کتاب مطالعات قرآنی (اندرو ریپین Andrew Lawrence Rippin) در این مقاله کمتر به نقد ونزبرو پرداخته شده و بیشتر روش او معرفی گشته و محسنات آن نیز بررسی شده است.

4-    جمع و تدوبن قرآن: بازنگری دیدگاه های غربی در پرتو تحولات جدید روش شناختی (هارالد موتسکی): مقاله ی بلند و بسیار مهمی از لحاظ روش شناسی تاریخ گذاری اسناد است. موتسکی اقرار می کند که ما نمی توانیم اثبات کنیم که گزارش های مربوط به تاریخ قرآن به شاهدان عینی وقایع چنان که اظهار شده باز می گردد. و همچنین  نمی توانیم مطمئن باشیم که همه چیز واقعا آن گونه که در روایات گزارش شده، اتفاق افتاده است. اما او اضافه می کند که باید بپذیریم اخبار و گزارش های مسلمانان نسبت به آن زمانی که محققان غربی و خصوصا ونزبرو فرض کرده اند، بسیار قدیمی تر و به زمان وقایع ادعا شده نزدیک تر است. او روایات مربوط به جمع آوری قرآن در زمان خلفا را تا ربع نخست قرن دوم هجری ردیابی می کند.

بخش سوم: زبان قرآن

1-    شتر یا ریسمان: حتی یلج الجمل فی سم الخیاط (اعرف-40) (اندرو ریپین) ریپین در این مقاله هم با ریزبینی های مخصوص خود به دنبال یافتن قدیمی ترین تفسیرها از این آیه است.

2-    واژگان دخیل و تعیین زبان خارجی آن ها در تفسیر قرآن: (اندرو ریپین) او با ذکر مثال های مختلف این مسئله را تبیین می کند که پذیرش وجود واژه ی دخیل در متن قرآن، کلیدی برای این معماست که چرا برخی از واژه های قرآن معنایی می دهند که در غیر آن موضع قرآنی، میان عرب زبانان و یا ادیبان عرب شناخته شده نیست.

3-    مسئله تاثیر زبان های آرامی و سریانی در زبان قرآن (مرتضی کریمی نیا): این مقاله در واقع بررسی و نقدی است بر کتاب کریستف لوکزنبرگ (christoph luxenberg) به نام "قرائت آرامی سریانی قرآن: جستاری در ایضاح زبان قرآن". در این کتاب با تکیه بر مسائل فقه اللغه و زبان شناسی این مدعا مطرح شده است که قرآن به زبان و لهجه ی عربی قریش است که در زمانی خاص در مکه می زیستند و بسیار متاثر از زبان های آرامی به ویژه سریانی مسیحی است. نظریه ی او بازتاب های زیادی در رسانه های غربی داشته است. لوکزنبرگ با توجه به روش خود بسیاری از آیات قرآن را طور دیگری قرائت می کند و معنای آن را جور دیگری در می یابد تا بتواند ریشه های بیشتری از آیات قرآنی را در زبان سریانی بکاواند!! کریمی نیا علاوه بر معرفی کامل کتاب و فصول آن نقدهایی کلی را به آن وارد می کند.

4-    نقدی بر کتاب قرائت آرامی-سریانی قرآن (فرانسوا دوبلوا François de Blois): نقدی است بسیار تند بر کتاب لوکزنبرگ که به طور کلی دانش او را در زمینه ی زبان شناسی زیر سوال می برد. باید اضافه کنم که نقدهای زیادی توسط غربی ها بر این کتاب شده است.

5-    الرقیم یا الرقود: یادداشتی درباره ی آیه نهم سوره کهف (جیمز بلمی james A. bellamy) بلمی از کسانی است که با روش های تحلیل متن از سال 1973 تا 2002 و در طی مقالات متعدد، تصحیحاتی را در متن رسمی قرآن پیشنهاد داده است. او معتقد است که قرآن به زبان عربی مبین نازل شده و هدف آن سردرگمی یا دستپاچگی شنوندگانش نیست بلکه برای روشنی بخشیدن و آگاهی دادن آمده است. بلمی حتی مقاله ای دارد و در آن اثبات می کند که حروف مقطعه ی قرآن یا به تعبیر او The Mysterious Letters of the Koran در واقع کوته نوشت هایی قدیمی از بسمله اند و نه حروفی رمزآلود. در این مقاله نیز او اشتباهات کاتبان را در آیه ی نهم سوره ی کهف -که معنای الرقیم در آن یکی از موارد اختلاف مفسران است- تحلیل می کند و بیان می کند که صورت اصلی این کلمه باید الرقود باشد.

6-     چند نکته ی پیشنهادی دیگر در متن قرآن (جیمز بلمی): مقاله ی دیگری است از او که پیشنهادهای بیشتری را برای تصحیح برخی کلمات ارایه می دهد. بلمی معتقد است که پیشنهادهای تصحیح متن حتی الامکان باید جوری باشد که در رسم الخط قرآن تا حد امکان تغییری ایجاد نکند.

این کتاب می تواند دنیای جدیدی را برای کسانی که در حوزه ی تفسیر قرآن و همچنین قرآن پژوهی فعالیت و تحقیق می کنند، باز کند و آن ها را از پژوهش های غربیان در این زمینه آگاه سازد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایمان تاجی

ذوالقرنین از منظر قرآن


مدتی پیش به علت تحقیق یکی از دوستان، به موضوع ذوالقرنین علاقه مند شدم‌. تحقیق درباره تطبیق شخصیت ذوالقرنین و کوروش بود. در میان جست و جوهای اینترنتی، به جملاتی قابل تامل از کتابی برخوردم که هر چقدر در مغازه های انقلاب و پاساژ های کتاب گشتم، کتاب مورد نظر رو پیدا نکردم! نویسنده ای ناشناس با نام عبدالله مستحسن که گوش هیچ یک از کتاب فروشان با آن آشنا نبود! هر چه که بود گذشت تا نمایشگاه کتاب امسال و برخورد اتفاقی ام با انتشارات جدید این کتاب! جدا از سایر کتاب های ایشان ،همین کتاب را خریدم اما فرصت مطالعه اش ماند برای ایام ماه مبارک. عبدالله مستحسن خودش کتاب را با این حدیث شروع کرده است که :
امام صادق: هرکه امر امامت ما را از قرآن در نیابد، از فتنه ها برکنار نمی ماند.
تفسیر او دراین کتاب، نه تنها راز ۱۴۰۰ساله ذوالقرنین را بیان می کند، بلکه ابتکار شاید جدیدی در تفسیر تمام آیات قران می آورد که باعث می شود دیدگاهمان نسبت به بسیاری از آیات تغییر کند.
در آیات مربوطه که در سوره کهف است، با ابهامات زیادی شخصیت ذوالقرنین را بیان می کند که برای خواننده و بقول معروف قاری شاده قرآن جز سردرگمی چیزی ندارد تا آنجا که مفسرین برای اثبات و تطبیق شخصیت ذوالقرنین با کوروش یا اسکندر حتی معانی قران و یا اعراب آن را تغییر می دهند تا کلمات الهی مناسب فهمشان شود!! تطبیق دهندگان با شخصیت های پادشاهی برای سد ذوالقرنین نیز شواهدی می اورند که هیچ کدام با آیات کریمه سازگار نیست و حدیثی از امام علی را فراموش می کنند که می فرمایند ذی القرنین نه پادشاه بود نه پیامبر...
مستحسن در این کتاب با استفاده از خود قران، این ابهامات را برطرف می کند. مثلا برای معنای بین السدین در قرآن جست و جو می کند به سوره یس می رسد و آیه معروفه و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من بینهم سدا فاغشیناهم فهم لایبصرون.
این گونه تفسیر، که از خود قرآن برای فهم قرآن استفاده شود، در کمتر جایی دیده شده است که کلید ابهامات بسیار زیادی است که مفسرین بالظاهر از پس آن برنیامده اند.

در آخر کتاب نیز جملاتی بود که درباره قرآن گفته می شد که بنظرم بسیار قابل تامل بود:
آیا خدای تو به عنوان خالق آسمان ها وزمین نمی توانست توسط تو به صراحت و نه در پرده از کیفیت خلقت آن ها و چگونگی حالتشان که کدام اش سیاره است، کدام اش ثابت است ...و هزاران مجهول دیگر پاسخ دهد؟
چرا؛ می توانست! ولی این ها چیزهایی هستند که بشر بالاخره می تواند خودش روزی آن را بفهمد. تو از مطالبی سخن می گویی که بشر به تنهایی قادر به درک و فهم آن نخواد شد‌. تو کتاب هدایتی. هدایت انسان به سوی آنچه که به خودی خود هیچ گاه قادر نخواهد بود به آن دست یابد.

عطیه فرخزاد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pak Pa

آنزیم نهج البلاغاز

نهج البلاغه کتابی است که امروزه با نام شیعه پیوند خورده است. شاید سید رضی (359-406 ه.ق.) زمانی که به گردآوری این کتاب مشغول بود فکر نمی کرد که کتابش به کتابی بدل شود که امروزه بتوان مانیفست شیعه را در آن جست و جو کرد. در مورد شیعه و شیعیان تعریف های گوناگونی انجام گرفته است. به نظر من بهترین تعریف همان سخنی است که بزرگان و علمای قدیم گفته اند (اما امروزه ظاهرا استحاله ای صورت گرفته و برداشت امروزیان از شیعه با برداشت علمای سبق در عمل تفاوت کرده است: رجوع کنید به کتاب مکتب در فرآیند تکامل که معرفی آن در پکپا آرشیو شده است): شیعه کسی است که هر زمان اختلافی در رای پیامبر به وجود آمد به حرف علی رجوع کند و آنگاه که میان سخن علی اختلافی به میان آمد به گفتار جعفر بن محمد (امام صادق) تکیه کند. در هر حال معروف ترین کتابی که از سخنان منسوب به علی بن ابیطالب تا به امروز باقی مانده همین نهج البلاغه است. در نتیجه برای هر شیعه خواندن این کتاب شاید از ضروریات باشد (البته بعد از قرآن که از ضروریات مسلمانی است).

مهم بودنِ کتاب نهج البلاغه در طول تاریخ باعث شده است که کتب گوناگونی در شرح و معرفی این اثر توسط افراد گوناگون با دیدگاه های مختلف نوشته شود. اما برای جوان امروزی کار کردن با کتب قدیمیُ التالیف کمی مشکل است. خواننده ی امروزی به دنبال یک کتاب کلاسه بندی شده و موضوعی است که لقمه را یک راست بگذارد در دهانش و آن را هضم کند. هضم کردن متن های قدیمی مخصوصا متون مذهبی امروزه کمی مشکل شده است. علت هم آن است که آنزیم های مناسب برای این مسئله در ما تقریبا از بین رفته است. در پزشکی برای کسانی که به دلیل نبود آنزیم لاکتاز نمی توانند شیر بخورند ( و لاکتوز آن را نمی توانند هضم کنند) توصیه می شود که از فرآورده های جایگزین استفاده کنند تا کم کم موجودات جایگزین ساخته شوند و بتواند کاری همانند آنزیم لاکتاز در بدن انجام گیرد، مثلا ماست. برای هضم کردن متونی مثل نهج البلاغه هم در کسانی که نهج البلاغاز در بدنشان تولید نمی شود نیاز داریم که از مصارف جایگزین استفاده کنیم. امروز می خواهم یکی از بهترین مکمل های دیده شده را در این زمینه تجویز کنم (البته اگر بعد از این تجویز نیایند و نگویند که مجوز تجویز داشتم یا نه-بهتر بود میگفتم توصیه کنم).

شهید مرتضی مطهری از محققانی بود که دامنه ی تحقیقاتش در حوزه ی مطالعات اسلامی بسیار گسترده بود و اگر نیم نگاهی به کتب او بیندازیم از مسائل اقتصادی تا فلسفی، اخلاقی، اعتقادات، احکام و مسائل سیاسی و فرهنگی روز را می توانیم در آن ها پیدا کنیم. در این میان به هر حال طبیعی است که تحقیقات ایشان در برخی زمینه ها قوی تر و در برخی ضعیف تر باشد. برخی کتاب  هایش متقن تر و برخی کم مایه تر. اما به هر حال تلاش های او به عنوان یکی محقق به روز، کاملا مفید و قابل استفاده بوده و هم اکنون نیز هست. در میان کتب مطهری برخی از کتاب ها فایل های پیاده شده ی سخنرانی های ایشان است که بعد از شهادتشان چاپ شده و برخی هم قبل از آن. گروهی دیگر نیز کتاب هایی است که ایشان به قلم خود نوشتند و مطمئنا کتاب هایی که به قلم خودشان نوشته شده -چون زمان فکر کردن و جرح و تعدیل در آن وجود دارد و امکان مراجعه به منابع و تصحیح و ویرایش برای نویسنده هموار است- کتاب هایی پرمایه تر و دقیق تر از آب در آمده است.

"سیری در نهج البلاغه" یکی از کتاب های ناب مرتضی مطهری است که متن آن حاصل قلم خود ایشان است و کتابی بسیار بسیار سودمند برای آشنایی با متن نهج البلاغه است. در این کتاب علاوه بر یک آشنایی کلی با کتاب نهج البلاغه برخی موضوعات مهم این کتاب نیز به بحث و معرفی گذاشته شده است. از این قبیل می توان به بحث ذات و صفات خداوند در نهج البلاغه، مقایسه و داوری میان نهج البلاغه و اندیشه های کلامی و فلسفی، سلوک و عبادت، چهره ی عبادت و عبّاد در نهج البلاغه، حکومت و عدالت، اعتراف به حقوق مردم (حکمران امانتدار است نه مالک!)، اهل بیت و خلافت، انتقاد از خلفا، موعظه و حکمت، تقوا مصونیت است نه محدودیت (تذکر: این جمله آن زمان این قدرکلیشه و زننده نبوده)، زهد اسلامی  و رهبانیت مسیحی، دنیا و دنیاپرستی، رابطه ی انسان و جهان، خودزیانی و خودفراموشی و . . ..

در مقدمه ی کتاب متنی با عنوان "آشنایی من با نهج البلاغه" آمده است که حکایت همنشین شدن مطهری را با این کتاب بیان می کند و نکات زیبایی در آن عنوان شده است:

شاید برایتان پیش آمده باشد - و اگر هم پیش نیامده مى توانید آنچه را مى خواهم بگویم در ذهن خود مجسم سازید - که سالها با فردى در یک کوى و محله زندگى مى کنید، لا اقل روزى یک بار او را مى بینید و طبق عرف و عادت سلام و تعارفى مى کنید و رد مى شوید , روزها و ماهها و سالها به همین منوال مى گذرد .تا آنکه تصادفى رخ مى دهد و چند جلسه با او مى نشینید و از نزدیک با افکار و اندیشه ها و گرایشها و احساسات و عواطف او آشنا مى شوید , با کمال تعجب احساس مى کنید که هرگز نمى توانسته اید او را آنچنانکه هست حدس بزنید و پیش بینى کنید  از آن به بعد چهره او در نظر شما عوض مى شود، حتى قیافه اش در چشم شما طور دیگر مى نماید، عمق و معنى و احترام دیگرى در قلب شما پیدا مى کند، شخصیتش از پشت پرده شخصش متجلى مى گردد، گوئى شخص دیگرى است غیر آنکه سالها او را مى دیده اید احساس مى کنید دنیاى جدیدى کشف کرده اید .برخورد من با نهج البلاغه چنین برخوردى بود . . .

مطهری بیان می کند که در دوران طلبگی و پس از آن همیشه با نهج البلاغه آشنا بوده و شاید گاه آن را می خوانده اما هیچ زمان ارزش آن را درک نکرده:

تا آنکه در تابستان سال هزار و سیصد و بیست پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، براى فرار از گرماى قم به اصفهان رفتم تصادف کوچکى مرا با فردى آشنا با نهج البلاغه آشنا کرد، او دست مرا گرفت و اندکى وارد دنیاى نهج البلاغه کرد، آن وقت بود که عمیقا احساس کردم این کتاب را نمى شناختم و بعدها مکرر آرزو کردم که اى کاش کسى پیدا شود و مرا با دنیاى قرآن نیز آشنا سازد .

این آشنایی سبب می شود که مطهری با نگاه ویژه ای به دریای نهج البلاغه وارد شود و کتاب او به یکی از کتاب های خوب و قابل قبول در این عرصه بدل شود. شالوده ی اصلی این کتاب مجموعه مقالاتی است که مطهری در مجله ی "مکتب اسلام" می نوشته که با بعدا با اصلاحات لازم به صورت این کتاب درآمده. البته یکی از نقص های کتاب همین است که یک پیوستگی (Continuity) کامل در آن وجود ندارد و تقریبا می توان گفت که هر بخش برای خودش به صورت جداگانه شخصیت مستقلی دارد. در حقیقت این کتاب یک مجموعه مقالات است، هرچند که امروزه این نوع چاپ کتاب در جهان بسیار مرسوم گشته است. به هر حال این کتاب یکی از بهترین کتاب های موجود حال حاضر ما برای آشنایی با نهج البلاغه است.

مقدمه ی مطهری با دو بیت از جلال الدین مولوی آغاز می شود و من هم متن خودم را با این دو بیت به پایان می برم:

نردبان آسمان است این کلام/ هر که از آن بر رود آید به بام

نى به بام چرخ کان اخضر بود/ بل به بامى کز فلک برتر بود

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایمان تاجی

اخلاق پیامبر و اخلاق ما

درباره ی نویسنده: دوستان اگر یادشان باشد در درس ادبیات یکی از پایه های دبیرستان (حداقل برای ما دهه شصتی ها) درسی داشتیم به نام "مایع حرف شویی" که موضوع آن اندر فواید کم صحبتی بود و زبان طنز شیرینی داشت. نویسنده ی آن مقاله از روزنامه نگاران و طنزپردازان به نام معاصر، جلال رفیع است. اگر برنامه ی مسابقه ی طنزی که در تلویزیون پخش می شود را که اسمش را هم یادم نیست نگاه کرده باشید مجری آن برنامه برادر همین جلال است به نام رضا. بگذریم، قلم جلال رفیع قلمی بسیار شیوا و دارای طنزهای درون متنی بسیار دلچسب است. نمی دانم تا به حال چه بر سر آن درس مایع حرف شویی آمده، خدا کند که مسائل سیاسی باعث نشده باشد که آن درس از کتاب ها حذف شود اما به هر حال جلال رفیع تا به حال سه چهار کتاب چاپ شده دارد که اگر عمری باشد دوست دارم آن کتاب ها را بعدا معرفی کنم.

درباره ی موضوع کتاب- در روی جلد کتاب با رنگ سفید و در زمینه ای آبی و به خط نستعلیق کامپیوتری نوشته شده است: اخلاق پیامبر و اخلاق ما. اما اگر ریزنوشته های بالا و پایین آن را بخوانیم این طور می شود: یادداشت های پاریس، پکن، تهران -اخلاق پیامبر و اخلاق ما- نونگاهی به سلوک اخلاقی پیامبر و نقد طنزآمیز خُلقیات خودمان. با این توصیف، موضوع کتاب روشن می شود. این کتاب در واقع یادداشت های نویسنده در سفرهای خود به جاهای مختلف و کسب تجارب گوناگون است. اگر خرده نگیرید که جمله ی بعدی مربوط به قسمت قبل (درباره ی نویسنده) است باید بگویم جلال رفیع فردی جهان دیده، آدم دیده و کتاب دیده است. او در حین زندگی خود (و با این دیده های زیاد!) با فرهنگ های مختلف آشنا شده، انسان های گوناگون و رفتارها و کردارهای مختلف را مشاهده کرده و همچینن به علت مداومت بر مطالعه با متون دینی نیز آشنایی خیلی خوبی دارد، اینها را بگذارید در کنار قلم زیبا و طرز شیوای آقا جلال و کتاب حاضر را با این مقدمات در نظر بگیرید. در این کتاب مقایسه ای می شود میان رفتارهای ما در جامعه و همچنین اخلاق پیامبر که به قول خوش هدف بعثتش اتمام مکارم اخلاق بوده است و البته انتظار می رود که اسوه و الگوی ما در آداب فردی و اجتماعی باشد. برخی از سرفصل های این کتاب بدین شرح است: ماهواره های من!، محمّد و مسیح، رؤیای ملیکا، مدینه عصر تو و مدینه عصر من، در فضایل و مناقب ریاکاری(!)، چریدن در مرتع آبروی دیگران، افسانه ای به نام وفاداری(!) ، ستّارالعیوب و عبّاسقلی خان، جوهر مشترک ادیان، اخلاق خیابانی در کوچه های کافرستان(!) ، دین و انتخاب و آزادی، عشق و عقل.

درباره ی ناشر: به طور کلی ناشرها را می توان در چهار دسته قرار داد:

1-    ناشرانی که کتابِ خوب چاپ می کنند و کتاب را هم خوب چاپ می کنند.

2-    ناشرانی که کتابِ خوب چاپ می کنند اما متاسفانه کتاب ها را خوب چاپ نمی کنند     

3-    ناشرانی که کتاب خوب چاپ نمی کنند اما همان هایی را که چاپ می کنند خوب چاپ می کنند.

4-    ناشرانی که نه کتاب خوب چاپ می کنند و نه خوب کتاب چاپ می کنند.

دسته ی اول (و همچنین دیگر دسته ها ) را نیز می توان به دو گروه تقسیم کرد، آن هایی که کتاب هایشان را با قیمت بالا چاپ می کنند (قیمت خانوادگی!) مانند هرمس یا سخن، و دیگرانی که با قیمت نازل تر چاپ می کنند (همانند اطلاعات یا دلیل ما). در دسته ی دوم مثلا می توان به انتشارات علمی فرهنگی اشاره کرد. دسته ی سوم هم ناشرانی هستند که برای کسب درآمد فعالیت می کنند و مجبورند با ظاهر آراسته درون نامناسب خود را بپوشانند. حکمت حضور دسته ی چهارم را در میان ناشران هنوز کشف نکرده ام و به محض کشفش اطلاع رسانی خواهم کرد، ظاهرا جزو عجایت کشور ماست!.

ناشر این کتاب، اطلاعات، همان ناشر روزنامه ی اطلاعات است به سرپرستی مرد دانش دوست و فرهنگ گستر و دوست داشتنی جناب مستطاب، محمود دعایی. کتاب با جلدی زیبا به رنگ آبی خوش رنگ چاپ شده. رنگ کاغذ کتاب کمی به کاهی می زند و از این نظر چشم را هنگام خواندن خسته نمی کند. قیمت آن هم منصفانه و متعادل است. بهتر بگویم در میان هم حجمانش واقعا پایین تر است.

درباره ی خودمان: خواندن این کتاب شاید موهبتی باشد یا هدیه ای که در روز عید تولد پیامبر نصیب کسی شود. با خواندن آن هر کس می تواند خود را در ترازوی اخلاق پیامبر بسنجد و حداقل برای مدتی در این دنیایی که اصلا وقتی برای فکر کردن برای خودمان نداریم، کمی زمان گذاشته و به رفتار و کردارمان نگاهی انتقادی بیندازیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایمان تاجی

دو سر فصل کیفی و مهم

نامه 53 را برای بار چندم خواندم و با اینکه اینبار بیشتر "های لایت های دفعات قبل را میخواندم و بقیه به قسمت ها نگاه گذرا داشتم، باز هم چند نقل و جمله ی فهم شده و مبتلا به دیگر اضافه شد...مثل این :

هرگز از عفو و بخششی که نموده ای پشیمان مباش.

جدا از روش های حکومت داری که حضرت تبیین می کند به نظر می رسد 2سر فصل کیفی و مهمتر هم در جای جای این نامه وجود دارد:

1- خودسازی که در شرح آن به همین نقل معروف می توان بسنده کرد :

بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: «کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!!!»


2-خداترسی :بعضی جاها حضرت برای اینکه اطمینان بیشتری پیدا کند زمامداران حکومت اسلامی دست از پا خطا نمی کنند، علاوه بر توصیه و نصیحت آنها را از خدا و عذاب خدا می ترساند.

بنابراین هرگز نباید سرمستی زمامداری تو را به خود مشغول سازد [ و به آنها رسیدگی نکنی] چرا که هرگز بخاطر کارهای فراوان و مهمی که انجام می دهی از انجام نشدن کارهای کوچک معذور نیستی.

بنظرم اگر خیلی از مسولین حکومت اسلامی این جمله را می خواندند و چند دقییقه تامل میکردند شاید مسولیت برایشان زرق و برقی نداشت و عطایش را به لقایش می بخشیدند.

و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دور ساز [14] تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید [15] زیرا من بارها از رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم [16] ملتیکه حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد هرگز پاک و پاکیزه نمی شود و رویسعادت نمی بیند [17] سپس خشونت و کندی آنها را در سخن تحمل کن در مورد آنها هیچگونه محدودیت و استکبار روا مدار [1] که خداوند به واسطه این کار رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد داد و موجب ثواب اطاعت او برای تو خواهد شد

مگه میشه ؟ مگه داریم؟؟؟؟


محمدهادی عامری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pak Pa

تلگرافی از کانال 53

-"یکی از نکات اصلی مقاله شانون توجه به این نکته بود که بررسی سیگنال‌های مخابراتی را باید از بررسی معانی ای که آن سیگنال‌ها حمل می‌کنند جدا کرد، در حالی که پیش از او اطلاعات موجود در یک سیگنال الکتریکی از پیغامی که آن سیگنال منتقل می‌کند جدا در نظر گرفته نمی‌شد. شانون همچنین به این نکته توجه کرد که طول یک سیگنال همیشه متناسب با میزان اطلاعات آن نیست. مثلاً نقل شده‌است که در نامه‌ای که ویکتور هوگو به ناشرش نوشت، فقط نماد «؟» را نوشته بود. در پاسخ نامه‌ای دریافت کرد که فقط حاوی نماد «!» بود. این دو نماد برای هر دو طرف حاوی اطلاعات زیادی می‌باشد، هرچند از دید ناظری که معانی آنها را نداند، بی‌معنی هستند"(ویکی پدیا فارسی- مدخل نظریه اطلاعات).

-خلاصه داستان اینه که جناب شانون که از علمای متاخر مخابراته، موضوعی رو مورد مطالعه قرار میده بنام آنتروپی که بنوعی یک بررسی ریاضی و آماری بر روی حجم اطلاعات موجود در یک سیگنال الکتریکی مثل تلگراف یا مکالمات تلفنیه. البته این نظریه و بررسی یک کار صرفا آماریه و قطعا اگر اون «؟» معروف رو به این الگوریتم بدیم چیز خاصی دریافت نمیکنیم.

-هدف من از این زیاده گویی بیان موضوعی بود که اخیرا ذهنم رو زیاد به خودش مشغول کرده و اون هم همین چگالی اطلاعاته. بعنوان مثال یکی از دوستان که گاهی تماس میگیره، میشه بین مکالماتش کلی کارای عقب افتاده هم انجام داد چرا که چگالی اطلاعات موجود در صحبت هاش به سمت صفر میل میکنه! یا مثلا موقع خوندن بعضی از کتابها میشه چند صفحه چندصفحه جلو زد مثل کاری که من در مورد دالان بهشت به راحتی انجام میدادم.

-دیشب که قصد خوندن نامه 53 رو کردم، با توجه به تعداد صفحاتش خیالم راحت بود که میتونم سریع بخونمش. موقع خوندن بعضی از قسمتها رو جدا میکردم و علامت میزدم. آخر یکی از صفحات دیدم که قسمت زیادی از اون رو علامت زدم. اونجا بود که به یاد مرحوم شانون افتادم.

- موضوعی که در ذهن من بسیار پر رنگ موند دغدغه ای بود که در سراسر متن دیده می شد. دغدغه انسان. به نظرم آنقدر که دغدغه انسان و سعادت اون در نامه دیده می شد دغدغه ی بقای حکومت نبود.

- وسواس و ویژگی هایی که برای مناصب مختلف وجود داشت به شدت دقیق و مهم بودن و گاهی اوقات آدم دلش برای مالک میسوخت که این آدم ها با این ویژگی ها رو چجوری پیدا کنه.

- راهنمایی و جدیت نکته جالب دیگه ای بود. در عین حال که علی (ع) به مالک راهنمایی هایی ارائه میده شدیدا هم باهاش اتمام حجت میکنه.

- توجه به مسائل معیشتی کارگزاران حکومتی هم نکته جالبی بود در کنار این نکته مهم که غنای مالی جلوی فساد رو میگیره این سوال هم در ذهنم ایجاد شد که اگرچه انتظار توصیه شدید به ساده زیستی در این نامه میرفت ولی تاکیدی در نامه بر این مبنا وجود نداره یا شاید هم من دقت نکردم.

یک جمله جالب:

آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند، و تو را براى اعمال زشتى که انجام نداده‌اى تشویق نکنند

نهج البلاغة (ترجمه دشتی‏)، صفحه 571

و یک جمله شدیدا چگال!

دوست داشتنى‌ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه‌ترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودى مردم گسترده‌ترین باشد، که همانا خشم عمومى مردم، خشنودى خواص (نزدیکان) را از بین مى‌برد، امّا خشم خواص را خشنودى همگان بى‌أثر مى‌کند .

نهج البلاغة (ترجمه دشتی‏)، صفحه 569

مطلب بسیار زیاده و تنها چیزی که میشه گفت اینه که باید خوند و دید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حامد نصرتی

سلامت فرد - سلامت جامعه

همیشه بین خودم و نهج البلاغه فاصله ای بزرگ را حس میکردم که مانع از نزدیک شدنم به این کتاب می شد. اما ته دلم دوست داشتم که یکبار بنشینم و با حوصله این کتاب را بخوانم. برای همین نهج البلاغه ای قدیمی را همراه با بوی ناب کاغذهای کاهی و جای گازهای چند موریانه در قفسه کتابهایم گذاشتم و گه گاه سری به بخش جملات قصارش میزدم.
نت نشینی این هفته بهانه ای شد برای شکسته شدن طلسم نهج البلاغه خوانی من.
در کتابی که من دارم نامه ها شماره گذاری نشده اند و من سراغ "فرمان به مالک اشتر نخعی" رفتم.
به نظرم از 2 جنبه میشود به این نامه نگاه کرد:

1- از نظر شخصیت مالک اشتر
در ابتدای این نامه توضیحی بود در مورد شخص مالک اشتر. اینکه چرا "اشتر" خوانده شده و میزان ارج و قرب و منزلت او نزد حضرت علی (ع).
ائمه و معصومان از جایگاه خاصی برخوردارند ولی اینکه یک فرد معمولی این قدر بزرگ باشد که امام علی مصیبت سوگ او را با پیامبر مقایسه کند، نکته ی قابل تاملی است.
نکته ای که من را در مورد عملکرد شخصی ام و عادت های دردناک روزمره به فکر فرو می برد.
بعد از خواندن این نامه یاد تمام دفعاتی افتادم که نام " مالک اشتر" را در جاهای مختلف شنیده بودم (مثل اتوبوس مالک اشتر- پارک شهر) ولی تکرار و تکرار و تکرار باعث شده بود حسی یکسان مثل تمامی اسامی دیگر به آن داشته باشم.

2- از نظر ویژگی های جامعه ی انسانی و اسلامی

- او را تشویق می نماید که با "دل' و "دست" و زبان به یاری آیین خدا برود.
- نسبت به مردم همچون جانوران درنده ای که برای خودشان دنبال فرصت می گردند مباش.
- مبادا برتری شخصی تو را وادار سازد که عمل او را بزرگ بشماری و یا بی مایگی آدمی چنان در نظرت ناچیزش بنماید که عمل بزرگش را کوچک بپنداری.
- ارزش خویش را خوب بشناسد، چه آنکه ارزش خود را نشناسد نمی تواند به ارزش دیگران پی ببرد.

در جای جای نامه با جملاتی از این دست مواجه می شویم که سلامت جامعه را در گرو سلامت فرد می داند. و بسیار واضح و آشکار مشکلات رفتاری خودمان و دلایل مشکلات بزرگی را که در اجتماع با آن ها دست به گریبان هستیم را به ما نشان میدهد...
(دل پری از مشکلاتی از این دست که رد پای آن را در سایر ابعاد زندگی هم میتوان دید، دارم. اما به دلایل مختلف مثل کمبود وقت و ... ترجیح میدهم بیشتر ننویسم)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان

مَنِ توسعه یافته

مقدمه- آنچه که تا به حال از برخی مسائل دینی یاد گرفته ام این است که انسان باید همیشه نسبت به خود سوءظن داشته باشد به این معنا که همواره خود را مورد نقد قرار دهد تا روز به روز پیشرفت کند (برخی محققان می گویند اینجا پیشرفت را استفاده نکنید چون بیشتر جنبه ی مادی دارد و به جایش بگویید تعالی پیدا کند-متعالی شود)، اما در مورد "دیگران" نباید سوءظن داشت بلکه انسان نسبت به دیگران حتی باید حسن ظن هم داشته باشد یعنی خوش بین باشد و همیشه به نیمه ی پر لیوان نگاه کند. اما در مسائل اجتماعی گویا قضیه کمی متفاوت است. "من"ی که باید مورد سوءظن باشد برای یک حاکم (یا یک مسئول)، خودِ او نیست بلکه تمامی مجموعه ی زیردست او جزو من او هستند و بر این قاعده مورد سوءظن باید قرار گیرند. فرد مسئول (شاید بتوان این مسئله را به تمامی منصب داران اجتماعی که همه ی ما در سطوح مختلف معمولا عهده دارد آن هستیم نیز تسری داد) به محض اینکه کوچکترین خطایی در سیستم تحت فرمان او رخ می دهد باید نسبت به آن پاسخگو باشد و فورا با فرد خطاکار برخورد مناسب کند. اما طرف دیگر این منِ توسعه یافته مردم هستند که جزو دیگرانند و در قبال آن ها باید حسن ظن داشت.

متن- امام علی در این نامه از سه دسته صحبت می کند و توصیه های لازم را برای آن ها اعلام می دارد:

1-    منِ فردی: که شخص حاکم باشد، اغلب توصیه ها در این زمینه حول محور خداترسی و عدم غرور به منصب است. به مالک توصیه می کند که در هنگام خشم چگونه باشد، سخن سنجیده بگوید، واجبات و محرمات خداوند را پاس دارد و . . .

2-    منِ اجتماعی: در این حوزه تمامی عاملان حاکم قرار دارند و حاکم باید تمامی کارهای آنان را زیر نظر داشته باشد تا کوچکترین خطایی از آنان سر نزند یا اگر سر زد مجازات شوند و عذرخواهی کنند. از این منظر امام به مالک توصیه می کند کسانی را بگمار که سابقه ی بد نداشته باشند و کارنامه شان سفید باشد.

سپس در کار عاملان خود بیندیش . . . پس بر کارهای آنان مراقبت دار و جاسوسی راستگو و وفاپیشه بر ایشان بگمار که مراقبت نهانی تو درکارهاشان، وادار کننده ی آن هاست به رعایت امانت،  و مهربانی بر رعیت . . . اگر یکی از آنان دست به خیانتی گشود، و گزارش جاسوسان تو بر آن خیانت هم داستان بود، بدین گواه بسنده کن، و کیفر او را با تنبیه بدنی بدو برسان و آنچه بدست آورده بستان. سپس او را خوار بدار و خیانتکار شمار و طوق بدنامی را در گردنش در آر.

3-    دیگران: دیگران همان مردمند که به دسته های مختلف تقسیم می شودند و امام علی در مورد دسته های مختلف آنان توصیه هایی می کند. اما در مورد مردم، برخلاف دو دسته ی اول سختگیری در کار نیست بلکه امام نرم خویی را توصیه می کند:

و مهربانى بر رعیت را براى دل خود پوششى گردان و دوستى ورزیدن با آنان را و مهربانى کردن با همگان، و مباش همچون جانورى شکارى که خوردنشان را غنیمت شمارى! چه رعیت دو دسته اند: دسته اى برادر دینى تواند، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند. گناهى از ایشان سر مى زند، یا علتهایى بر آنان عارض مى شود، یا خواسته و ناخواسته خطایى بر دستشان مى رود. به خطاشان منگر، و از گناهشان درگذر، چنانکه دوست دارى خدا بر تو ببخشاید

دو نکته ی دیگر در این عهدنامه برای من جالب بود که در اینجا می آورم.

الف) امام توصیه ی اکیدی دارد که حاکم چاپلوسان را در دور و اطراف خود جمع نکند:

و آن کس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید . . . و آنان را چنان بپرور که تو را فراوان نستایند  . . .

ب) امام تاکید می کند که  والی به خویشاوندان خود چیزی نبخشد و آن ها را مناصب ندهد چون گردنکشی می کنند:

نیز والى را نزدیکان است و خویشاوندان که خوى برترى جستن دارند و گردن فرازى کردن و در معاملت انصاف را کمتربه کار بستن. ریشه ستم اینان را با بریدن اسباب آن برآر و به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینى را به بخشش وا مگذار، و مبادا در تو طمع کنند.

پس نوشت- در جای جای این عهدنامه توصیه های فراوان هست در حق ضعفا و فقرا و می گوید مبادا که پرداختن به کارهای بزرگ تو را از کارهای به ظاهر خُرد یعنی پرداختن به زندگی این تهی دستان باز دارد!

البته در انتهای عهدنامه مطالبی در مورد برجام هم اومده بود که از گفتنش صرف نظر میکنم (:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایمان تاجی

یاس در آتش

یاس در آتش
شهادت حضرت زهرا (س) در اسناد تاریخی اهل سنت
تالیف : آیت الله جعفر سبحانی
مترجم سید ابوالحسن عمرانی
انتشارات: موسسه امام صادق (ع)
قیمت : ظاهرا 2000 تومان

این کتاب در واقع برگردان و تلخیص کتاب " الحجه الغراء علی شهاده الزهرا" تالیف آیت الله سبحانی است.

کتاب با مرور وقایع پس از رحلت نبی اکرم(ص) آغاز می شود و یکی از موجز ترین و روان ترین روایت هایی بود که در مورد جریانات سقیفه خواندم.

سپس وارد بحث اصلی کتاب می شود که همان ارایه اسناد شهادت حضرت زهرا(س) از کتب اهل سنت است. این اسناد در سه فصل کلی بیان شده است :

در مورد اسناد آتش زدن خانه اسناد به دو گروه تقسیم شده اند که دوفصل ابتدایی را شامل می شوند :

1-برخی از آنها تنها به گفتگوها، تهدیدها و احتجاجاتی که میان علی و بنی هاشم از یک سو و عمر از سوی دیگر رفته اشاره می کنند(13 سند)

2- گروه دوم پرده از کارهایی که عمر مرتکب شد بر انداخته اند و به اخذ بیعت اجباری ، آتش زدن و شکستن در خانه علی اشارت نموده اند(22 سند)

در فصل سوم ، 4 سند و نقل تاریخی آورده شده که هجوم به خانه اهل بیت از آنها استنباط می شود.


هادی عامری


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pak Pa

در محضر آیت الله العظمی بهجت

این کتاب مجموعه نکات ناب معارفی و تذکرات اخلاقی و عرفانی و...آیت الله بهجت است که مولف پس ۱۵سال بهره گیری از محضر ایشان این کتاب را جمع کرده

کتابی بسیار خوب و تذکره مانند است که خوندن روزانه یا هفتگی اش خیلی تاثیر خوبی داره .اکثر نکاتش به یک صفحه نمیرسه و خوندن چند نکته از ششصد نکته ی کتاب حال انسان رو تغییر میده(خوب میکنه) 

و همانگونه که در مقدمه کتاب هم از قول امیرالمومنین آمده

(همانگونه که بدن ها خسته می شوند دل ها نیز خسته میشوند بنابراین ،حکمت های ظریف را برای ان ها بجویید)

مولف :محمد حسین رخشاد

قیمت :2500تومان برای چاپ سال 83

وحید عمیدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pak Pa