پیشنهاد کتاب پارسی

۷ مطلب با موضوع «ادبیات :: شعر پارسی» ثبت شده است

کتاب

معمولا نمی شود نشست و یک نفس یک کتاب شعر را خواند. ولی شعرهای فاضل جان نظری جزو آن دست شعرهایی هستند که فقط شعر نیستند. یک دنیا مفهوم کوچک و بزرگ دیگر در دلشان نهفته که با خواندنشان ته دل آدم یک جور خوب می شود و دوست ندارد به هیچ بهانه ای (حتی امتحانات رگباری پشت سر هم) به این حال خوش پایان دهد. کتاب جدیدترین مجموعه شعر نظری ست که به سرعت به چاپ یازدهم رسید و فاضل نظری درباره نام تازه این دفتر شعر این گونه توضیح می دهد: "کتاب پیش از هر چیز نام معجزه پیامبر عزیزمان است و من با این نام گذاری در صدد بودم تا اهمیت این معجزه را یادآوری کرده باشم. از سویی دیگر انتخاب این نام تلاشی است برای نشان دادن اهمیت کتاب و خواندن."

توضیح پشت جلد:

بسته می شود کتاب

« و تو چه دانی

شاید آن ساعت نزدیک باشد...»

 

- یک رود و صد مسیر، همین است زندگی

با مرگ خو بگیر! همین است زندگی

با گریه سر به سنگ بزن در تمام راه

ای رود سربه زیر! همین است زندگی

تاوان دل بریدن از آغوش کوهسار

دریاست یا کویر؟ همین است زندگی

 

- هرگز دو لفظ را مترادف گمان مکن

جایی که عشق نیست، "جدایی"، "فراق" نیست

هر روز بیشتر به تو دلبسته می شویم

عشق از شناخت می گذرد اتفاق نیست

 

* دیشب که این کتاب را خریدیم، مثل قحطی زدگان دورش نشستیم و دوست جان چند شعر اول را بلند خواند. به لطف شعرهای فاضل در دنیای دیگری سیر می کردیم که هم اتاقی جان، منتقدانه شروع کرد به ایراد گرفتن از شعر ها. اینکه بیشتر کلمات استفاده شده منفی هستند و حال بد و ناخوشایندی را برای او به وجود آورده اند. حال بدی که باعث شده است یادآور مشکلات شخصی و پررنگ کننده غم ها و ... باشد. من و دوست جان سخنرانی مفصلی در مورد نوع غم، رنج و اینکه اصلا پیش نیاز نویسندگی و شاعری، غم و درد است، انجام دادیم که مؤثر واقع نشد.

** به نظرم شعرهای نظری بیشتر از اینکه مفاهیم عاشقانه داشته باشند، عارفانه اند. به قول دوست جان، انگار که اصلا مناجات اند.

عنوان: کتاب

نویسنده: فاضل نظری

نشر: سوره مهر

تعداد صفحات: 88

سال نشر: چاپ اول 1395 - چاپ یازدهم 1395

کتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان

معجزه ی زبان

مقدمه - در عجبم از خاک شیراز که در قرون هفت و هشت دو شاعر پرآوازه را درون خود پرورده که همانند آن ها شاید دیگر در تاریخ بشریت به وجود نیاید. اگر به لحاظ سیر عوالم فکری بخواهم یک دسته بندی میان برخی شاعران انجام دهم و فرضا سعدی را در روی زمین قرار دهم و مولوی را در منتها الیه آسمان حافظ جایی در حدودای متوسط رو به پایین قرار می گیرد. بگذارید مثال دیگری بزنم اگر سعدی را در تهران فرض کنیم (با توجه به سفری بودن این شاعر در تمام عمر، حضورش در ری و تهران بعید نیست) و مولوی را در مشهد (با توجه به سفر مولوی از بلخ به قونیه شاید از توس و مشهد امروزی نیز گذر کرده باشد)، حافظ در نیمه ی راه و متمایل به تهران یعنی شاهرود قرار خواهد گرفت (البته حضور حافظ در این شهر بعید است. براساس منابع تاریخی حافظ اهل سفر نبوده -مـن کـز وطـن سفـر نـگـزیـدم به عـمـر خـویـش/در عــشـــق دیـــدن تـــو هــواخــواه غـــربـــتـــم و احتمالا فقط یک مرتبه ای به یزد سفر کرده آن هم همه اش در گریه و زاری: بـه یـاد یـار و دیـار آنـچُـنـان بـگــــریـم زار/که از جـهـان ره و رسـم سـفـر بـرانـدازم) اضافه میکنم که در این سیستم خیام حتما در دامغان خواهد بود (اگر برخی گرایش های ناسیونالیستی نبود حافظ را در سمنان و خیام را در گرمسار قرار می دادم). خیام قرابت بسیار زیادی با حافظ دارد و فصل مشترک آن ها خط یا بهتر بگویم صفحه ای است به نام ریا. حافظ شاعری است که در زمین زیست می کند (برخلاف مولوی که در آسمان میزید) و بیشتر در شهرهایش یک منتقد اجتماعی است که انتقادهای خود را با چاشنی مسائل عرفانی در هم آمیخته.

یک- اولین غزل حافظ علاوه بر اینکه بسیار معروف است بسیار مهجور هم هست! هرچند که به شخصه اعتقاد زیادی به فال و تفال ندارم اما این نکته را باید بگویم که این غزل از نعمت مفئول شدن (یعنی مورد فال واقع شدن) محروم است. یعنی هرجور و با هر انگشتی که دیوان حافظ را باز کنیم بعید میدانم این غزل بیاید.

دو- بیت اول: . . . که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها: از نظر من عشق از همان اولش مشکل است و پر است از درد و رنج و نمیدانم حافظ چرا ابتدا آسانی از عشق انتظار داشته؟؟؟ شاید منظورش لذتی باشد که توامان با درد و رنج عشق می آید. عشق بی غم معنا ندارد اما این غم گاه غمی شیرین است. شاید هم منظورش آن است که تصور میکرده آسانی به او روی خواهد آورد اما غافل از این که چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهرمقصود/ ندانستم که این دریا چه موج خون فشان باشد).

سه- بیت دوم: حافظ استاد ایهام است. ایهام هایی که باعث می شود چند نوع برداشت از متن بتوان کرد (بو در این بیت معنای آرزو و رایحه دارد). خلق ابیات چندمعنا یکی از رازهای موفقیت حافظ است (نیز بیت چهارم در خوانش مصرع دوم). غزلیات حافظ همیشه مرا مبهوت و مسحور خود می کند. واقعا معنای زیبایی ادبی را می توان در آن حس کرد. حافظ بیشتر از آنکه به انتقال معنی فکر کند به اعتبار صورت می اندیشد. حافظ یکی از بزرگترین صورتگرایان تاریخ است. در واقع او معنا را از طریق کنار هم قرار دادن واژگان صحیح و استادانه خلق می کند و اصطلاحا رستاخیز کلمات است که در شعر او بر صور می دمد و قیامت به پا می کند (اما مولوی بیشتر معنای خود را با خلق دنیاهای معانی و به صورت تمثیلی منتقل می کند).

چهار- بیت هفتم: ویژگی دیگر شعر حافظ پراکنده گویی اوست که باز هم می تواند از خصوصیات ماندگاری آن باشد. در بسیاری غزل ها انگار ابیات به هم ربطی ندارند یا بخشی به هم ربط دارند و بخشی دیگر ندارند. مثلا همین بیت "همه کارم زخودکامی به بدنامی . . ." در حوزه ی دیگر بیت ها که شکایت از عشق و خارهای راه اوست نمی گنجد. البته ذهن ما می تواند به هر حال هرچیزی را به هرچیزی ربط دهد اما انصاف این است که در بسیاری از غزل ها واقعا ربط خاصی وجود ندارد. برخی معتقدند که حافظ عالمانه و عامدانه این کار را کرده و این اسلوب را از قرآن آموخته است.

پنج- بیت آخر- . . . متی ما تلق من تهوی . . . اگر هدفت فقط یک چیز باشد و تنها به او دلبسته باشی باید از همه چیز دیگر بگذری . . . عشقی که در این غزل مطرح شده می تواند جنبه ی ماورایی و خدایی داشته باشد (اما در بسیاری از اشعار حافظ، عشق معنایی زمینی دارد).

شش- هرچه میخوانم از این غزل سیر نمی شوم و تک تک کلماتش در وجودم جاری می گردند. واقعا کلمات و زبان می توانند معجزه کننند، اشعار حافظ معجزه ی زبان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایمان تاجی

خاطرات سفر

همیشه در خوندن حافظ دچار این مشکل میشم که نمیتونم ارتباط منطقی بین ابیات برقرار کنم و خط کلی یک غزل رو نمیتونم استنباط کنم.
در مورد این غزل کمی فکر کردم و کمی هم خوندم. برداشت من اینه که حافظ طرحی توی ذهنش بوده و برای پیاده سازی طرح از تعلیق استفاده کرده و همینطور که در ادامه میگم داستان رو از آخر شروع کرده.
حدس من از طرح اولیه اینه.
حافظ در حال قدم زدن در ساحل است. این ساحل نقطه جدایی و افتراق است. جایی که در پشت سر سبکباری و امنیت است و در پیش رو مسیری ناشناخته. گوش شنوای حافظ صدای جرس را می شنود که او را به حرکت در این مسیر ناشناخته دعوت می کند. صدای بیرونی هم از گلوی پیر مغان او را به این کار ظاهرا عجیب تشویق می کند. حافظ از مجموع این صداها و تخمینی که از مسیر دارد پا در دریای ناشناخته میگذارد. پس از طی مسافتی، شب تاریک و بیم موج و گردابی چنان هایل، مشکل ها در راه او ایجاد می کنند.
فردا صبح در آرامش پس از طوفان در یک ایستگاه بین راهی سرخوشانه از مسیری که طی کرده در حالیکه می گوید الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها، خاطرات سفرش را تعریف می کند.
در انتها هم دست بر زانو میگذارد تا دوباره راه بیافتد و شعار ادامه ی سفرش را مرور می کند: متی ما تلق من تهوی، دع الدنیا و اهملها.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حامد نصرتی

رهآورد سفر

دوبیت شعر هست از امام علی بن ابی طالب در باره فواید سفر: تغرّب عن الاوطان فی طلب العلی/ فسافر ففی الاسفار خمس فواید/ تفرّج هم و اکتساب معیشة/ و علم و آداب و صحبة ماجد. یعنی سفر باعث گشایش اندوه و کسب روزی و علم و ادب و همنشینی با بزرگواران می شود. ازینها گذشته سفر فرصتی ست برای مطالعه و سر زدن به کتابفروشی ها در شهرهای مختلف و خریدن احیانا کتابهای چاپ قدیم تر با قیمت مناسب تر.

در یک سفر چند روزه سری به یک کتابفروشی زدم. سه عنوان کتاب دیدم که برای علاقه مندان بطور مختصر معرفی میکنم. اول سفرنامه ناصر خسرو. اثر ناصرخسرو قبادیانی به تصحیح محمد دبیرسیاقی انتشارات زوار. کتاب ارزشمندی ست. سفرنامه ناصر خسرو شاعر اسماعیلی ست که پس از انتباه از عالم غفلت به سوی مکه راهی می شود و شهرهای مختلفی را با پای پیاده سیاحت می کند و شرحی از وقایع می نگارد که خواندنی ست. فرهنگ گذشته اصولا کل نگر است و به جزییات بهای چندانی داده نمیشود. از این نظر سفرنامه اثری ست ارزشمند حاوی اطلاعات مهم از گذشته این سرزمین. و همسایگان آن. در انتهای کتاب نقشه مصور مسیر ناصرخسرو پیوست کتاب شده که جالب می نماید.
دیگری کتاب "بوسه بر خاک پی حیدر" بحثی در ایمان و آرمان فردوسی با نقد نظریات برخی شاهنامه پژوهان معاصر. اثر حجت الاسلام علی ابوالحسنی(منذر). به شخصه برایم جالب بود پرداختن فردی از سلک روحانیت به شاهنامه که مشحون ست از داستانهای باستانی ایران. نویسنده در این کتاب بیشتر آراء مربوط به فردوسی را طرح و نقد کرده است. نقدی منصفانه و نظری عالمانه. کتاب را پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با قیمت 20000 تومان به بازار نشر فرستاده است. نام کتاب از این بیت فردوسی گرفته شده است: بر این زادم و هم بر این بگذرم. چنان دان که خاک پی حیدرم.
سالها پیش مرحوم فروزانفر کتاب"فیه ما فیه" مولوی را چاپ کرد. چند سالی است که این کتاب به همراه برخی نویافته ها توسط مولوی شناس برجسته معاصر توفیق ه سبحانی دوباره به همت انتشارات پارسه چاپ شده به قیمت 200000ریال. این چاپ به طور حتم بر چاپ پیشین برتری دارد. یکی به دلیل تسلط سبحانی به حیطه مولوی شناسی و دیگری استفاده او از نسخه های تازه یافته. دوستانی که مایلند فیه ما فیه را بخوانند می توانند از هر کدام از این چاپ ها بهرن یاب شوند و از دریچه ای غیر از مثنوی و غزلیات با بارقه های روحانی مولانا روبرو شوند.


امین حق پرست


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Pak Pa

حیات خلوت حافظ

حافظ کیست؟ چقدر می شناسیمش؟ چه شکلی بوده؟ چطور زندگی می کرده؟ چه عقایدی داشته؟

حقیقت این است که درباره حافظ کم می دانیم و خود او هم با زیرکی خواسته است درباره اش کم بدانیم تا جای تاویل در اشعارش هر چه بیشتر باز باشد. زبان حافظ زبان هنرست و هنر هر چه مبهم تر موفق تر. حافظ از مصطلحات عرفانی و علمی و زبان جامعه اثر خود بهره می گیرد تا هنرش را بروز دهد. او نمی خواهد بشناسیمش بنابر این عارف نیست، عالم نیست و خیلی چیز های دیگر هم نیست. او شاعر است به تمام معنای کلمه. حافظ رد گم میکند و شاید به خاطر همین رد گم کردن باشد که بزرگی او را شافعی می دانست به استناد این مصراع: از شافعی نپرسید امثال این مسایل. اما با وجود رد گم کردن هایش در دیوان او نشانه هایی از زندگیش بروز دارد. استادی می گفت حافظ می باید قد بلند بوده باشد مگر نه اینکه گفته است: هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست/ ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست. دیوان حافظ را ما به غزلهایش می شناسیم و کمتر سری به قصاید و قطعه ها و رباعی ها زده ایم. این قسمت را حیات خلوت حافظ می نامم و دو قطعه از قطعات این حیات خلوت را معرفی میکنم که اتفاقا حاوی اطلاعاتی از زندگی شاعر ماست. قبل از آن به بهانه بحث درباره حافظ در پیشتر، اشاره میکنم به یک سخن از چندین سخن گوته در باب حافظ: ای حافظ آرزوی من این است که مریدی از مریدان تو باشم. و کافی است بدانیم گوته یکی از ارکان اربعه ادبیات اروپاست. پیش از آنکه آن دو قطعه را بنویسم برای آنکه نوشته حالت معرفی کتاب داشته باشد عرض می کنم که چاپ های خوبی از دیوان حافظ موجود هست که بیشتر آنها معتبرن ولی در میان آنها چاپهای قزوینی ، خانلری و هوشنگ ابتهاج بیش از بقیه گل کرده است. به این قطعات توجه کنید. در یکی حافظ از بدهکار بودنش سخن گفته و اینکه روزگاری ازخانه بیرون نمی آمده است: به من سلام فرستاد دوستی امروز که ای نتیجه‌ی کلکت سواد بینایی

پس از دو سال که بختت به خانه باز آورد     چرا ز خانه‌ی خواجه به در نمی‌آیی

جواب دادم و گفتم بدار معذورم                    که این طریقه نه خودکامیست و خودرایی

 وکیل قاضی‌ام اندر گذر کمین کرده‌ست                     به کف قباله‌ی دعوی چو مار شیدایی

که گر برون نهم از آستان خواجه قدم          بگیردم سوی زندان برد به رسوایی

جناب خواجه حصار من است گر اینجا          کسی نفس زند از حجت تقاضایی

به عون قوت بازوی بندگان وزیر          به سیلی‌اش بشکافم دماغ سودایی

همیشه باد جهانش به کام وز سر صدق          کمر به بندگی‌اش بسته چرخ مینایی

و در این قطعه از روزگار بد و معیشت ناتندرست تا جایی که قوت شاعری هم برایش نماتده: 

قوت شاعری من سحر از فرط ملال                        متنفر شده از بنده گریزان میرفت

نقش خوارزم و خیال لب جیحون می​بست                 با هزاران گله از ملک سلیمان می​رفت

می​شد آن کس که جز او جان سخن کس نشناخت    من همی​دیدم و از کالبدم جان می​رفت

چون همی​گفتمش ای مونس دیرینه ​ی من               سخت می​گفت و دل​آزرده و گریان می​رفت

گفتم اکنون سخن خوش که بگوید با من       کان شکر لهجه ​ی خوشخوان خوش الحان می​رفت

لابه بسیار نمودم که مرو سود نداشت                   زانکه کار از نظر رحمت سلطان می​رفت

پادشاها ز سر لطف و کرم بازش خوان                   چه کند سوخته از غایت حرمان می​رفت


دیوان حافظ علاوه بر بوستان های جانفزا حیات خلوتی هم دارد که ای بسا پاسخ برخی پرسش های ما در آن حیات خلوتی باشد که به طاق فراموشی سپرده ایم.

امین حق پرست

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Pak Pa

امپراتوری حافظ زیر سیل گریه های فاضل !!

سرنوشت - اگر همه ی شاعران معاصر را فرزندان حافظ، مولانا، فردوسی و سعدی بدانیم، بی گمان فاضل نظری را باید فرزند خلف حافظ دانست.


مصرع نخست – چند روز پیش برای خرید چند کتاب به کتابفروشی رفتم. همین طور که در حال وارسی کتاب ها بودم، چشمم افتاد به کتاب "گریه های امپراتور" از فاضل نظری. کتاب را خریدم اما نه بخاطر اینکه شاعرش فاضل نظری است و البته نه به این خاطر که کتاب سال شعر جوان ایران شده و ایضا نه بدین دلیل که به چاپ سی و چندم رسیده و حتی نه به دلیل قیمت پایین و شش هزار تومانی آن. کتاب را خریدم فقط بخاطر نوشته ی پشت جلدش ...


مصرع دوم – فکر کردید همین اول کار آخر قصه را لو می دهم؟! از آن گذشته، اگر نوشته پشت جلد را اینجا بیاورم چطور بخش "پس نوشت" را پر کنم !!!


مصرع سوم - نه من آنم که بتوانم بر اشعار این کتاب شرح بنویسم که شارح چنین اشعاری باید - به قول حافظ - آنی داشته باشد و نه این رسانه را تحمل چنین بحثی هست؛ بنابراین بسنده می کنم به آوردن چند نت از این سمفونی کلمات.

  • پیشانی ام را بوسه زد در خواب، هندویی

           شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی


           نام تو را می کَند روی میزها هر وقت

           در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی


           بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری است

           بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی


  • عشق تا بر دل بیچاره فروریختنی است

           دل اگر کوه ، به یکباره فرو ریختنی است

 

          آسمانی شدن از خاک بریدن می خواست

          بی سبب نیست که فواره فروریختنی است

 

         از زلیخای درونت نگریز ای یوسف

         شرم این پیرهن پاره فروریختنی است

 

         هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه

         ماه در آب که همواره فروریختنی است


مصرع چهارم – سایه¬ی حضرت حافظ (انورالله مرقده) آنقدر بلند است که قریب به محال است شاعری یارای پای بیرون گذاردن از این ظلِّ روشن را داشته باشد. به هر روی بیرون شدن از دریایی که بزرگان شعر پارسی محاکات کرده اند نه ممکن است و نه به صلاح، که آب برای ماهی عین زندگی است، چه بداند و چه نداند.


پس نوشت – فاضل نظری پشت جلد کتابش را اینطور چراغانی کرده : 

آدم خلیفه تنهای خدا 

روی زمین است

امپراتوری که گاهی باید برگردد به

آخرین سلاحش

"...و سلاح او گریه است"


حسین سعیدی

          

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
Pak Pa

برای شادی روحم کمی غزل لطفا

برای شادی روحم کمی غزل لطفا

دلم پر از غم و رنج است راه حل لطفا!
(فرزاد نظافتی)


بخش اعظمی از عرفان و ادبیات ما پیچک وار از ریسمان غزل بالا آمده. البته غزل هم مثل پدیده های دیگر در طول تاریخ دچار تغییر و تحول شده. غزال غزل گاهی به همت حافظ در "مزرع سبز فلک" خرامیده و گاهی هم به فراخور زمان و حال و همت شاعران لنگان لنگان مسیر را پیموده.

از شاعران معاصر، شهریار، محمد علی بهمنی ،هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی، حسین منزوی و قیصر امین پور (و ...) تجربیات مهمی در غزل داشته اند و از نگاه برخی غزل پارسی در شمایل امروزی توی این آثار احیا شده. 

یکی از شاعران جوان که به غزل هم از حیث معنا و هم از حیث قالب پایبنده فاضل نظریه. "ضد" آخرین مجموعه شعر چاپ شده از فاضل نظریه که توسط سوره مهر در ۱۱۱ برگ و به قیمت ۸۰۰۰ تومان (چاپ هفتم) منتشر شده.


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Pak Pa