پیشنهاد کتاب پارسی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهج البلاغه» ثبت شده است

آنزیم نهج البلاغاز

نهج البلاغه کتابی است که امروزه با نام شیعه پیوند خورده است. شاید سید رضی (359-406 ه.ق.) زمانی که به گردآوری این کتاب مشغول بود فکر نمی کرد که کتابش به کتابی بدل شود که امروزه بتوان مانیفست شیعه را در آن جست و جو کرد. در مورد شیعه و شیعیان تعریف های گوناگونی انجام گرفته است. به نظر من بهترین تعریف همان سخنی است که بزرگان و علمای قدیم گفته اند (اما امروزه ظاهرا استحاله ای صورت گرفته و برداشت امروزیان از شیعه با برداشت علمای سبق در عمل تفاوت کرده است: رجوع کنید به کتاب مکتب در فرآیند تکامل که معرفی آن در پکپا آرشیو شده است): شیعه کسی است که هر زمان اختلافی در رای پیامبر به وجود آمد به حرف علی رجوع کند و آنگاه که میان سخن علی اختلافی به میان آمد به گفتار جعفر بن محمد (امام صادق) تکیه کند. در هر حال معروف ترین کتابی که از سخنان منسوب به علی بن ابیطالب تا به امروز باقی مانده همین نهج البلاغه است. در نتیجه برای هر شیعه خواندن این کتاب شاید از ضروریات باشد (البته بعد از قرآن که از ضروریات مسلمانی است).

مهم بودنِ کتاب نهج البلاغه در طول تاریخ باعث شده است که کتب گوناگونی در شرح و معرفی این اثر توسط افراد گوناگون با دیدگاه های مختلف نوشته شود. اما برای جوان امروزی کار کردن با کتب قدیمیُ التالیف کمی مشکل است. خواننده ی امروزی به دنبال یک کتاب کلاسه بندی شده و موضوعی است که لقمه را یک راست بگذارد در دهانش و آن را هضم کند. هضم کردن متن های قدیمی مخصوصا متون مذهبی امروزه کمی مشکل شده است. علت هم آن است که آنزیم های مناسب برای این مسئله در ما تقریبا از بین رفته است. در پزشکی برای کسانی که به دلیل نبود آنزیم لاکتاز نمی توانند شیر بخورند ( و لاکتوز آن را نمی توانند هضم کنند) توصیه می شود که از فرآورده های جایگزین استفاده کنند تا کم کم موجودات جایگزین ساخته شوند و بتواند کاری همانند آنزیم لاکتاز در بدن انجام گیرد، مثلا ماست. برای هضم کردن متونی مثل نهج البلاغه هم در کسانی که نهج البلاغاز در بدنشان تولید نمی شود نیاز داریم که از مصارف جایگزین استفاده کنیم. امروز می خواهم یکی از بهترین مکمل های دیده شده را در این زمینه تجویز کنم (البته اگر بعد از این تجویز نیایند و نگویند که مجوز تجویز داشتم یا نه-بهتر بود میگفتم توصیه کنم).

شهید مرتضی مطهری از محققانی بود که دامنه ی تحقیقاتش در حوزه ی مطالعات اسلامی بسیار گسترده بود و اگر نیم نگاهی به کتب او بیندازیم از مسائل اقتصادی تا فلسفی، اخلاقی، اعتقادات، احکام و مسائل سیاسی و فرهنگی روز را می توانیم در آن ها پیدا کنیم. در این میان به هر حال طبیعی است که تحقیقات ایشان در برخی زمینه ها قوی تر و در برخی ضعیف تر باشد. برخی کتاب  هایش متقن تر و برخی کم مایه تر. اما به هر حال تلاش های او به عنوان یکی محقق به روز، کاملا مفید و قابل استفاده بوده و هم اکنون نیز هست. در میان کتب مطهری برخی از کتاب ها فایل های پیاده شده ی سخنرانی های ایشان است که بعد از شهادتشان چاپ شده و برخی هم قبل از آن. گروهی دیگر نیز کتاب هایی است که ایشان به قلم خود نوشتند و مطمئنا کتاب هایی که به قلم خودشان نوشته شده -چون زمان فکر کردن و جرح و تعدیل در آن وجود دارد و امکان مراجعه به منابع و تصحیح و ویرایش برای نویسنده هموار است- کتاب هایی پرمایه تر و دقیق تر از آب در آمده است.

"سیری در نهج البلاغه" یکی از کتاب های ناب مرتضی مطهری است که متن آن حاصل قلم خود ایشان است و کتابی بسیار بسیار سودمند برای آشنایی با متن نهج البلاغه است. در این کتاب علاوه بر یک آشنایی کلی با کتاب نهج البلاغه برخی موضوعات مهم این کتاب نیز به بحث و معرفی گذاشته شده است. از این قبیل می توان به بحث ذات و صفات خداوند در نهج البلاغه، مقایسه و داوری میان نهج البلاغه و اندیشه های کلامی و فلسفی، سلوک و عبادت، چهره ی عبادت و عبّاد در نهج البلاغه، حکومت و عدالت، اعتراف به حقوق مردم (حکمران امانتدار است نه مالک!)، اهل بیت و خلافت، انتقاد از خلفا، موعظه و حکمت، تقوا مصونیت است نه محدودیت (تذکر: این جمله آن زمان این قدرکلیشه و زننده نبوده)، زهد اسلامی  و رهبانیت مسیحی، دنیا و دنیاپرستی، رابطه ی انسان و جهان، خودزیانی و خودفراموشی و . . ..

در مقدمه ی کتاب متنی با عنوان "آشنایی من با نهج البلاغه" آمده است که حکایت همنشین شدن مطهری را با این کتاب بیان می کند و نکات زیبایی در آن عنوان شده است:

شاید برایتان پیش آمده باشد - و اگر هم پیش نیامده مى توانید آنچه را مى خواهم بگویم در ذهن خود مجسم سازید - که سالها با فردى در یک کوى و محله زندگى مى کنید، لا اقل روزى یک بار او را مى بینید و طبق عرف و عادت سلام و تعارفى مى کنید و رد مى شوید , روزها و ماهها و سالها به همین منوال مى گذرد .تا آنکه تصادفى رخ مى دهد و چند جلسه با او مى نشینید و از نزدیک با افکار و اندیشه ها و گرایشها و احساسات و عواطف او آشنا مى شوید , با کمال تعجب احساس مى کنید که هرگز نمى توانسته اید او را آنچنانکه هست حدس بزنید و پیش بینى کنید  از آن به بعد چهره او در نظر شما عوض مى شود، حتى قیافه اش در چشم شما طور دیگر مى نماید، عمق و معنى و احترام دیگرى در قلب شما پیدا مى کند، شخصیتش از پشت پرده شخصش متجلى مى گردد، گوئى شخص دیگرى است غیر آنکه سالها او را مى دیده اید احساس مى کنید دنیاى جدیدى کشف کرده اید .برخورد من با نهج البلاغه چنین برخوردى بود . . .

مطهری بیان می کند که در دوران طلبگی و پس از آن همیشه با نهج البلاغه آشنا بوده و شاید گاه آن را می خوانده اما هیچ زمان ارزش آن را درک نکرده:

تا آنکه در تابستان سال هزار و سیصد و بیست پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، براى فرار از گرماى قم به اصفهان رفتم تصادف کوچکى مرا با فردى آشنا با نهج البلاغه آشنا کرد، او دست مرا گرفت و اندکى وارد دنیاى نهج البلاغه کرد، آن وقت بود که عمیقا احساس کردم این کتاب را نمى شناختم و بعدها مکرر آرزو کردم که اى کاش کسى پیدا شود و مرا با دنیاى قرآن نیز آشنا سازد .

این آشنایی سبب می شود که مطهری با نگاه ویژه ای به دریای نهج البلاغه وارد شود و کتاب او به یکی از کتاب های خوب و قابل قبول در این عرصه بدل شود. شالوده ی اصلی این کتاب مجموعه مقالاتی است که مطهری در مجله ی "مکتب اسلام" می نوشته که با بعدا با اصلاحات لازم به صورت این کتاب درآمده. البته یکی از نقص های کتاب همین است که یک پیوستگی (Continuity) کامل در آن وجود ندارد و تقریبا می توان گفت که هر بخش برای خودش به صورت جداگانه شخصیت مستقلی دارد. در حقیقت این کتاب یک مجموعه مقالات است، هرچند که امروزه این نوع چاپ کتاب در جهان بسیار مرسوم گشته است. به هر حال این کتاب یکی از بهترین کتاب های موجود حال حاضر ما برای آشنایی با نهج البلاغه است.

مقدمه ی مطهری با دو بیت از جلال الدین مولوی آغاز می شود و من هم متن خودم را با این دو بیت به پایان می برم:

نردبان آسمان است این کلام/ هر که از آن بر رود آید به بام

نى به بام چرخ کان اخضر بود/ بل به بامى کز فلک برتر بود

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایمان تاجی

دو سر فصل کیفی و مهم

نامه 53 را برای بار چندم خواندم و با اینکه اینبار بیشتر "های لایت های دفعات قبل را میخواندم و بقیه به قسمت ها نگاه گذرا داشتم، باز هم چند نقل و جمله ی فهم شده و مبتلا به دیگر اضافه شد...مثل این :

هرگز از عفو و بخششی که نموده ای پشیمان مباش.

جدا از روش های حکومت داری که حضرت تبیین می کند به نظر می رسد 2سر فصل کیفی و مهمتر هم در جای جای این نامه وجود دارد:

1- خودسازی که در شرح آن به همین نقل معروف می توان بسنده کرد :

بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: «کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!!!»


2-خداترسی :بعضی جاها حضرت برای اینکه اطمینان بیشتری پیدا کند زمامداران حکومت اسلامی دست از پا خطا نمی کنند، علاوه بر توصیه و نصیحت آنها را از خدا و عذاب خدا می ترساند.

بنابراین هرگز نباید سرمستی زمامداری تو را به خود مشغول سازد [ و به آنها رسیدگی نکنی] چرا که هرگز بخاطر کارهای فراوان و مهمی که انجام می دهی از انجام نشدن کارهای کوچک معذور نیستی.

بنظرم اگر خیلی از مسولین حکومت اسلامی این جمله را می خواندند و چند دقییقه تامل میکردند شاید مسولیت برایشان زرق و برقی نداشت و عطایش را به لقایش می بخشیدند.

و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دور ساز [14] تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید [15] زیرا من بارها از رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم [16] ملتیکه حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد هرگز پاک و پاکیزه نمی شود و رویسعادت نمی بیند [17] سپس خشونت و کندی آنها را در سخن تحمل کن در مورد آنها هیچگونه محدودیت و استکبار روا مدار [1] که خداوند به واسطه این کار رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد داد و موجب ثواب اطاعت او برای تو خواهد شد

مگه میشه ؟ مگه داریم؟؟؟؟


محمدهادی عامری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pak Pa

تلگرافی از کانال 53

-"یکی از نکات اصلی مقاله شانون توجه به این نکته بود که بررسی سیگنال‌های مخابراتی را باید از بررسی معانی ای که آن سیگنال‌ها حمل می‌کنند جدا کرد، در حالی که پیش از او اطلاعات موجود در یک سیگنال الکتریکی از پیغامی که آن سیگنال منتقل می‌کند جدا در نظر گرفته نمی‌شد. شانون همچنین به این نکته توجه کرد که طول یک سیگنال همیشه متناسب با میزان اطلاعات آن نیست. مثلاً نقل شده‌است که در نامه‌ای که ویکتور هوگو به ناشرش نوشت، فقط نماد «؟» را نوشته بود. در پاسخ نامه‌ای دریافت کرد که فقط حاوی نماد «!» بود. این دو نماد برای هر دو طرف حاوی اطلاعات زیادی می‌باشد، هرچند از دید ناظری که معانی آنها را نداند، بی‌معنی هستند"(ویکی پدیا فارسی- مدخل نظریه اطلاعات).

-خلاصه داستان اینه که جناب شانون که از علمای متاخر مخابراته، موضوعی رو مورد مطالعه قرار میده بنام آنتروپی که بنوعی یک بررسی ریاضی و آماری بر روی حجم اطلاعات موجود در یک سیگنال الکتریکی مثل تلگراف یا مکالمات تلفنیه. البته این نظریه و بررسی یک کار صرفا آماریه و قطعا اگر اون «؟» معروف رو به این الگوریتم بدیم چیز خاصی دریافت نمیکنیم.

-هدف من از این زیاده گویی بیان موضوعی بود که اخیرا ذهنم رو زیاد به خودش مشغول کرده و اون هم همین چگالی اطلاعاته. بعنوان مثال یکی از دوستان که گاهی تماس میگیره، میشه بین مکالماتش کلی کارای عقب افتاده هم انجام داد چرا که چگالی اطلاعات موجود در صحبت هاش به سمت صفر میل میکنه! یا مثلا موقع خوندن بعضی از کتابها میشه چند صفحه چندصفحه جلو زد مثل کاری که من در مورد دالان بهشت به راحتی انجام میدادم.

-دیشب که قصد خوندن نامه 53 رو کردم، با توجه به تعداد صفحاتش خیالم راحت بود که میتونم سریع بخونمش. موقع خوندن بعضی از قسمتها رو جدا میکردم و علامت میزدم. آخر یکی از صفحات دیدم که قسمت زیادی از اون رو علامت زدم. اونجا بود که به یاد مرحوم شانون افتادم.

- موضوعی که در ذهن من بسیار پر رنگ موند دغدغه ای بود که در سراسر متن دیده می شد. دغدغه انسان. به نظرم آنقدر که دغدغه انسان و سعادت اون در نامه دیده می شد دغدغه ی بقای حکومت نبود.

- وسواس و ویژگی هایی که برای مناصب مختلف وجود داشت به شدت دقیق و مهم بودن و گاهی اوقات آدم دلش برای مالک میسوخت که این آدم ها با این ویژگی ها رو چجوری پیدا کنه.

- راهنمایی و جدیت نکته جالب دیگه ای بود. در عین حال که علی (ع) به مالک راهنمایی هایی ارائه میده شدیدا هم باهاش اتمام حجت میکنه.

- توجه به مسائل معیشتی کارگزاران حکومتی هم نکته جالبی بود در کنار این نکته مهم که غنای مالی جلوی فساد رو میگیره این سوال هم در ذهنم ایجاد شد که اگرچه انتظار توصیه شدید به ساده زیستی در این نامه میرفت ولی تاکیدی در نامه بر این مبنا وجود نداره یا شاید هم من دقت نکردم.

یک جمله جالب:

آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند، و تو را براى اعمال زشتى که انجام نداده‌اى تشویق نکنند

نهج البلاغة (ترجمه دشتی‏)، صفحه 571

و یک جمله شدیدا چگال!

دوست داشتنى‌ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه‌ترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودى مردم گسترده‌ترین باشد، که همانا خشم عمومى مردم، خشنودى خواص (نزدیکان) را از بین مى‌برد، امّا خشم خواص را خشنودى همگان بى‌أثر مى‌کند .

نهج البلاغة (ترجمه دشتی‏)، صفحه 569

مطلب بسیار زیاده و تنها چیزی که میشه گفت اینه که باید خوند و دید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حامد نصرتی

سلامت فرد - سلامت جامعه

همیشه بین خودم و نهج البلاغه فاصله ای بزرگ را حس میکردم که مانع از نزدیک شدنم به این کتاب می شد. اما ته دلم دوست داشتم که یکبار بنشینم و با حوصله این کتاب را بخوانم. برای همین نهج البلاغه ای قدیمی را همراه با بوی ناب کاغذهای کاهی و جای گازهای چند موریانه در قفسه کتابهایم گذاشتم و گه گاه سری به بخش جملات قصارش میزدم.
نت نشینی این هفته بهانه ای شد برای شکسته شدن طلسم نهج البلاغه خوانی من.
در کتابی که من دارم نامه ها شماره گذاری نشده اند و من سراغ "فرمان به مالک اشتر نخعی" رفتم.
به نظرم از 2 جنبه میشود به این نامه نگاه کرد:

1- از نظر شخصیت مالک اشتر
در ابتدای این نامه توضیحی بود در مورد شخص مالک اشتر. اینکه چرا "اشتر" خوانده شده و میزان ارج و قرب و منزلت او نزد حضرت علی (ع).
ائمه و معصومان از جایگاه خاصی برخوردارند ولی اینکه یک فرد معمولی این قدر بزرگ باشد که امام علی مصیبت سوگ او را با پیامبر مقایسه کند، نکته ی قابل تاملی است.
نکته ای که من را در مورد عملکرد شخصی ام و عادت های دردناک روزمره به فکر فرو می برد.
بعد از خواندن این نامه یاد تمام دفعاتی افتادم که نام " مالک اشتر" را در جاهای مختلف شنیده بودم (مثل اتوبوس مالک اشتر- پارک شهر) ولی تکرار و تکرار و تکرار باعث شده بود حسی یکسان مثل تمامی اسامی دیگر به آن داشته باشم.

2- از نظر ویژگی های جامعه ی انسانی و اسلامی

- او را تشویق می نماید که با "دل' و "دست" و زبان به یاری آیین خدا برود.
- نسبت به مردم همچون جانوران درنده ای که برای خودشان دنبال فرصت می گردند مباش.
- مبادا برتری شخصی تو را وادار سازد که عمل او را بزرگ بشماری و یا بی مایگی آدمی چنان در نظرت ناچیزش بنماید که عمل بزرگش را کوچک بپنداری.
- ارزش خویش را خوب بشناسد، چه آنکه ارزش خود را نشناسد نمی تواند به ارزش دیگران پی ببرد.

در جای جای نامه با جملاتی از این دست مواجه می شویم که سلامت جامعه را در گرو سلامت فرد می داند. و بسیار واضح و آشکار مشکلات رفتاری خودمان و دلایل مشکلات بزرگی را که در اجتماع با آن ها دست به گریبان هستیم را به ما نشان میدهد...
(دل پری از مشکلاتی از این دست که رد پای آن را در سایر ابعاد زندگی هم میتوان دید، دارم. اما به دلایل مختلف مثل کمبود وقت و ... ترجیح میدهم بیشتر ننویسم)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان

مَنِ توسعه یافته

مقدمه- آنچه که تا به حال از برخی مسائل دینی یاد گرفته ام این است که انسان باید همیشه نسبت به خود سوءظن داشته باشد به این معنا که همواره خود را مورد نقد قرار دهد تا روز به روز پیشرفت کند (برخی محققان می گویند اینجا پیشرفت را استفاده نکنید چون بیشتر جنبه ی مادی دارد و به جایش بگویید تعالی پیدا کند-متعالی شود)، اما در مورد "دیگران" نباید سوءظن داشت بلکه انسان نسبت به دیگران حتی باید حسن ظن هم داشته باشد یعنی خوش بین باشد و همیشه به نیمه ی پر لیوان نگاه کند. اما در مسائل اجتماعی گویا قضیه کمی متفاوت است. "من"ی که باید مورد سوءظن باشد برای یک حاکم (یا یک مسئول)، خودِ او نیست بلکه تمامی مجموعه ی زیردست او جزو من او هستند و بر این قاعده مورد سوءظن باید قرار گیرند. فرد مسئول (شاید بتوان این مسئله را به تمامی منصب داران اجتماعی که همه ی ما در سطوح مختلف معمولا عهده دارد آن هستیم نیز تسری داد) به محض اینکه کوچکترین خطایی در سیستم تحت فرمان او رخ می دهد باید نسبت به آن پاسخگو باشد و فورا با فرد خطاکار برخورد مناسب کند. اما طرف دیگر این منِ توسعه یافته مردم هستند که جزو دیگرانند و در قبال آن ها باید حسن ظن داشت.

متن- امام علی در این نامه از سه دسته صحبت می کند و توصیه های لازم را برای آن ها اعلام می دارد:

1-    منِ فردی: که شخص حاکم باشد، اغلب توصیه ها در این زمینه حول محور خداترسی و عدم غرور به منصب است. به مالک توصیه می کند که در هنگام خشم چگونه باشد، سخن سنجیده بگوید، واجبات و محرمات خداوند را پاس دارد و . . .

2-    منِ اجتماعی: در این حوزه تمامی عاملان حاکم قرار دارند و حاکم باید تمامی کارهای آنان را زیر نظر داشته باشد تا کوچکترین خطایی از آنان سر نزند یا اگر سر زد مجازات شوند و عذرخواهی کنند. از این منظر امام به مالک توصیه می کند کسانی را بگمار که سابقه ی بد نداشته باشند و کارنامه شان سفید باشد.

سپس در کار عاملان خود بیندیش . . . پس بر کارهای آنان مراقبت دار و جاسوسی راستگو و وفاپیشه بر ایشان بگمار که مراقبت نهانی تو درکارهاشان، وادار کننده ی آن هاست به رعایت امانت،  و مهربانی بر رعیت . . . اگر یکی از آنان دست به خیانتی گشود، و گزارش جاسوسان تو بر آن خیانت هم داستان بود، بدین گواه بسنده کن، و کیفر او را با تنبیه بدنی بدو برسان و آنچه بدست آورده بستان. سپس او را خوار بدار و خیانتکار شمار و طوق بدنامی را در گردنش در آر.

3-    دیگران: دیگران همان مردمند که به دسته های مختلف تقسیم می شودند و امام علی در مورد دسته های مختلف آنان توصیه هایی می کند. اما در مورد مردم، برخلاف دو دسته ی اول سختگیری در کار نیست بلکه امام نرم خویی را توصیه می کند:

و مهربانى بر رعیت را براى دل خود پوششى گردان و دوستى ورزیدن با آنان را و مهربانى کردن با همگان، و مباش همچون جانورى شکارى که خوردنشان را غنیمت شمارى! چه رعیت دو دسته اند: دسته اى برادر دینى تواند، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند. گناهى از ایشان سر مى زند، یا علتهایى بر آنان عارض مى شود، یا خواسته و ناخواسته خطایى بر دستشان مى رود. به خطاشان منگر، و از گناهشان درگذر، چنانکه دوست دارى خدا بر تو ببخشاید

دو نکته ی دیگر در این عهدنامه برای من جالب بود که در اینجا می آورم.

الف) امام توصیه ی اکیدی دارد که حاکم چاپلوسان را در دور و اطراف خود جمع نکند:

و آن کس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید . . . و آنان را چنان بپرور که تو را فراوان نستایند  . . .

ب) امام تاکید می کند که  والی به خویشاوندان خود چیزی نبخشد و آن ها را مناصب ندهد چون گردنکشی می کنند:

نیز والى را نزدیکان است و خویشاوندان که خوى برترى جستن دارند و گردن فرازى کردن و در معاملت انصاف را کمتربه کار بستن. ریشه ستم اینان را با بریدن اسباب آن برآر و به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینى را به بخشش وا مگذار، و مبادا در تو طمع کنند.

پس نوشت- در جای جای این عهدنامه توصیه های فراوان هست در حق ضعفا و فقرا و می گوید مبادا که پرداختن به کارهای بزرگ تو را از کارهای به ظاهر خُرد یعنی پرداختن به زندگی این تهی دستان باز دارد!

البته در انتهای عهدنامه مطالبی در مورد برجام هم اومده بود که از گفتنش صرف نظر میکنم (:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایمان تاجی