پیشنهاد کتاب پارسی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اریک امانوئل اشمیت» ثبت شده است

نوای اسرارآمیز

اشمیت برایم جزو آن دسته از نویسندگان است که بدون هیچ شکی و با اعتماد صد‌در‌صد سراغ کتاب‌هایش می‌روم. آن‌قدر به توانایی‌اش در توصیفات خوب و به کار گرفتن ذهن خواننده ایمان دارم، که ناخودآگاهم راه رهایی از خستگی و آشفتگی امتحاناتِ تمام نشدنی را اشمیت‌خوانی تشخیص می‌‌دهد و زمانی به خودم می‌آیم که بیش از نیمی از کتاب را خوانده‌ام.

نویسنده‌ای نامدار به نام زنورکو که جایزه‌ی نوبل ادبی را گرفته است، تنها در جزیره‌ای در دریای نروژ زندگی می‌کند. او شدیدا مردم‌گریزانه به زندگی خود ادامه می‌دهد و به هیچ وجه راضی با دیدار با هیچ فرد و روزنامه‌نگاری نمی‌شود. اما فردی به نام لارسن که خود را روزنامه‌نگار معرفی می‌کند بالاخره موفق می‌شود با او دیدار کند تا در مورد آخرین کتاب او که به موضوعی کاملا متفاوت پرداخته، صحبت کند. بیست کتاب قبلی زنورکو در مورد مسائل فلسفی بودند ولی او به یک‌باره در کتاب بیست‌و‌یکم از عشق حرف می‌زند و سروصدایی عظیم بر پا می‌کند. نوای اسرارآمیز نمایشنامه‌ای در یک پرده است که به بازی بی‌رحمانه‌ی موش و گربه‌‌ای تبدیل می‌شود و رابطه‌ مرموز بین این دو فرد را با فراز و فرودهایی به جا و غافل‌گیرکننده به تصویر می‌کشد.

 

- انسان‌ها ممنوعیت را خلق کردند. مثل سوارکارهای مسابقه‌ی پرش از مانع، به نظرشون رسید که جاده‌ی پر‌مانع کمتر کسل‌کننده است. ممنوعیت در آن ها میل جذاب و در عین حال تلخ نافرمانی را به وجود آورد. ولی آدم از این‌که همیشه از همون کوه بالا بره خسته می‌شه. پس آدم‌ها خواستند چیزی پیچیده‌تر از فسق و فجور به وجود بیارن، در نتیجه غیرممکن را آفریدند یعنی عشق رو. (صفحه 25)

- لذت در لحظه است، زودگذره، سطحیه، زود هم از بین می‌ره. در حالی که عشق تداوم داره. یعنی بالاخره محکمه، پر‌ تلاطمه، پابرجاست! عشق زمان را به ابعاد یک داستان می‌بره، مرحله‌های مختلفی درست می‌کنه، پا پیش گذاشتن داره، رد کردن داره، غم و غصه، آه و ناله، شادی، رنج، بالا پایین داره، خلاصه عشق جذابیت راه‌های پر‌پیچ و خم و داره. (صفحه 26)

- از وجود شما یک رایحه‌ای به مشام می‌رسه، بوی زننده‌ی زندگی یکنواخت. بوی دمپایی، آبگوشت، زیرسیگاری تمیز، چمن مرتب و ملافه های خوشبو... در شما نمی‌بینم که خطر کنید تا به خوشبختی متفاوتی از خوشبختی سایرین برسید. همه چیز طبق قاعده و عبوس است. (صفحه 35)

- ریشه‌ی نفرت هیچوقت خود نفرت نیست، چیز دیگه‌ای رو بیان می‌کنه... رنج، ناکامی، حسادت، اضطراب... (صفحه 36)

- در عشق و عاشقی‌های آتشین همه به هم قول ابدیت می‌دن، اما این ابدیت خیلی زود می‌گذره. ... مثل اینه که قول بدین همیشه تب داشته باشید. برای این‌که عشقمون محکم شه جدایی را بهش تحمیل کردم. (صفحه 49)

- روزمرگی دیوارهای فاصله رو برنمی‌داره، برعکس دیوارهای عظیم نامرئی به وجود می‌‌آره، دیوارهای شیشه‌ای، که هر روز بلندتر می‌شن، در طول سال‌ها ضخیم‌تر می‌شن و زندانی درست می‌کنن که توش آدم‌ها هر روز همدیگه رو می‌بینن ولی دیگه هیچوقت به هم نمی‌رسن. (صفحه 62)

 

* کتاب خوب و دوست‌داشتنی‌ای بود. وقتی که شروع به خواندن کتاب کردم هر لحظه امکان داشت خوابم ببرد ولی آن‌قدر عالی کلمات کنار هم چیده شده بودند و آن‌قدر به جا، اشمیت شوکه‌ام کرد که کتاب را تا انتها خواندم.

** سرگرم شدن با این کتاب در ابتدا باعث شد حس گنگ امتحان سخت و مبهم آنزیمولوژی را فراموش کنم. ولی جمله آخر کتاب و انتهای دور از ذهن آن کاری کرد، که به حالت اولیه برگردم و فضاهای سیناپسی‌ام حداقل میزان سروتونین و دوپامین را تجربه کنند.

*** نشر قطره را برای اینکه می‌شود به توضیحات پشت جلدش اعتماد کرد، دوست دارم.


عنوان: نوای اسرارآمیز

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت

مترجم: شهلا حائری

نشر: نشر قطره

تعداد صفحات: 96

سال نشر: چاپ اول 1385 - چاپ چهاردهم 1395

نوای اسرارآمیز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان

کدام قاتل دیگری است؟

لحظه ای چشم از کتاب برداشتم که به این جمله رسیده بودم :
وقتی زن و مردی را میبینم که سر سفره ی عقد نشسته اند به این فکر میکنم که کدام قاتل دیگری است؟
رک بودن جمله باعث شد شوکه بشم. ولی این واقعیتی بود که داشتم تو اتاق های مشاوره و دادگاه ها میدیدم. 
از هر 5 ازدواج یک طلاق رسمی... آمار طلاق در ایران!! چند طلاق عاطفی؟؟؟؟؟
( من محکوم تخیلات تو هستم.... محاکمه ام همین جا برگزار شده است. در غیاب من، بدون مخالفت، بدون دفاع)
به راستی چرا؟؟؟ چرا زن و شوهر ها حرف هایشان را به هم نمیزنند؟؟ چرا به زبان نمی آورند که یکدیگر را دوست دارند؟؟؟ چرا به هم نمیگویند این رفتار تو من را ناراحت میکند؟؟؟ انقدر هم را ناراحت میکنند که دیگر در کنار هم احساس آرامش نمیکنند. چرا دیگر برای هم نامه نمینویسند؟؟؟ 
این جمله ی کتاب در مورد اکثر روابط زناشویی صادقه ( بهت وفادار بودم ولی ترجیح میدادم بمیرم تا اقرار کنم. میپرستیدمت اما یادم میرفت بهت بگم) 
(این که یک مدت یکیو دوست داشته باشی دیوونگیه محضه. کار عاقلانه اینه که فقط دوران عاشقی عاشق باشی.عقل گرایی عاشقانه اینه. تا وقتی اوهام عاشقانمون ادامه داره همدیگر را دوست داریم همین که تموم شد یکدیگر را ترک میکنیم به محض این که در مقابل شخصیت واقعی قرار گرفتیم نه اونی که در رویاهامون بود از هم جدا میشیم.)

الهام میرپناهی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Pak Pa

سه برداشت

داستان یک خطی: معجون شک به وفاداری همسر و خود کم بینی در لیزا، باعث می شود به همسرش ژیل حمله کند و پس از بوجود آمدن عارضه فراموشی برای ژیل، پشیمان از گذشته سعی دارد آینده ای کمی متفاوت بسازد.



برداشت اول: نمایشنامه خرده جنایت های زناشویی فضا را به خوبی توصیف می کند و با خط داستانی تقریبا غیر قابل پیش بینی تو را وادار به دنبال کردن می کند. یکی از زیباییهای متن روایت افت و خیز میان خشم و محبت بین این زوج است که به کرات در دل ماجرا رخ می دهد. تئوریهای شبه روشنفکرانه ژیل، نظر او در مورد ازدواج آنطور که در کتابش به نام خرده جنایتهای زناشوهری بیان کرده است و شخصیت پردازی نویسنده از نقاط قوت متن است.


برداشت دوم: لیزا به پایان نزدیک شده است. او رابطه بین خود و ژیل را مثل دو اتومبیل می بیند که از یک نقطه شروع کرده اند ولی هر روز در حال فاصله گرفتن از هم هستند. عشق به ژیل نمیگذارد که مسیرش را کج کند و برود پس در اقدامی روانپریش تصمیم میگیرد ژیل را نابود کند. ژیل پس از هشیاری با حفظ نقش فراموشی سعی در کشف این معما می کند که چرا به این نقطه رسیدند. لیزا که خودروی عقب افتاده بود میتوانست خودش را نابود کند ولی احتمالا بخش حسادت وجودش این اجازه را به او نمی دهد.


برداشت سوم: دریافت بخشی از معنای این داستان برای من ناممکن بود. اول از همه اینکه مدل زندگی به اصطلاح روشنفکرانه ژیل و لیزا برای من ملموس نبود و البته تلاشی هم برای ارتباط برقرار کردن با آن نکردم. ثانیا تجربه دست اولی از آنچه نویسنده می گوید، برای همزاد پنداری در اختیار نداشتم. پایان داستان را خیلی نپسندیدم و دوست داشتم آنجا که ژیل زیر نور کم اتاق نشسته داستان تمام میشد و لیزا بر نمیگشت.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حامد نصرتی

جنایت های خیالی

صفرم- زمانی که کتاب خرده جنایت های زناشوهری در گروه معرفی شد، از موضوعش خوشم اومد اما چون اهل خواندن نمایشنامه نیستم و همیشه احساس میکنم کمی کسل کننده است . . . فقط . . . خوشم آمد . . .  و دیگر سراغش نرفتم. تا اینکه قرار بر این شد که این کتاب به صورت جمعی خوانده بشه. نتیجتا مجبور بودم اولین نمایشنامه رو در عمرم بخونم. هنگامی که برای خرید کتاب به کتابفروشی رفتم و اسم کتاب رو گفتم، هنوز حرفم تموم نشده بود که کتابفروش گفت بله داریم و کتاب را سریعا آورد. جلدی ساده و زیبا. خرده جنایت های زَناشوهری . . . از دیدنش تعجب کردم چون تا به حال فکر میکردم اسم کتاب خرده جنایت های زناشویی است، هرچه میخواهم این اسم جدید را در ذهنم هضم کنم نمی­شود، گفتن اسم جدید به لحاظ آهنگی کمی سخت است. ای کاش مینوشتن خرده جنایت های زناشویی. به لحاظ آهنگی تودل برو تر بود. ضمن اینکه اولین باره که کلمه ی زناشوهری رو میشنوم و میبینم. البته زناشویی هم همینه و دقیقا به علت اینکه زناشوهری کلمه ی سختی است به این حالت تبدیل شده. با خودم توجیه میکنم: زناشویی در جامعه یک خورده بار معنایی ممنوعه پیدا کرده مخصوصا این که با جنایت ها همراه بشه!، مسئولین ارشاد با خودشون فکر میکنن جنایت های زناشویی چه شود؟؟. قانع می شوم که همان ترکیب نامانوس و ناهم آهنگ زناشوهری خوبه (لااقل برای چاپ کتاب).  به هر حال، موضوع جذاب و همچنین انتشارات قطره و البته چاپ شانزدهم که روی کتاب حک شده بود کمکم کردند تا کتاب رو شروع کنم. اما شروع شدن کتاب همانا و کشش عمیق داستان و تعلیق مناسب اون همانا.

یکم- یکی از علایق من بررسی تفاوت های روانشناختی کاربردی زن و مرده. و زمانی که کتاب رو میخوندم مطالبی که قبلا در این مورد مطالعه کرده بودم برام لحظه به لحظه تداعی می شد. در واقع نویسنده از پس ساختن دو شخصیت مرد و زن واقعی براومده و شخصیت های ساخته شده مصنوعی نبودن. بسیاری از مشکلات به وجود آمده در مسائل زناشویی (بخوانید زناشوهری که ناجور نشه) که منجر به گفتگوها و جر و بحث های طولانی می شود از نظر من ناشی از دو مسئله ی "خیالی" است:

-         خیالپردازی زنانه

-         بی خیالی مردانه

هر دو در این کتاب به خوبی نشان داده شده اند. مثلا به بخش هایی از اون توجه کنید:

صفحه 72 :

لیزا: اگه هیج وقت بهم نمیگه که داره بهم خیانت میکنه برای اینه که دائم این کارو میکننه. اگه هیچ وقت درباره ی بقیه ی زن ها باهام صحبت نمیکنه برای اینه که اونارو دائم میبینه (خیال پردازی زنانه و نتیجه گیری های یک طرفه)

ص 75:

ژیل: این چیزیه که تو فکر میکنی. چه میدونی.

لیزا: آره ولی تصور میکنم . . . .

ژیل: میدونی یا تصور میکنی؟

لیزا (نعره میزند) تصور میکنم! ولی چه فرقی می کنه؟ همون قدر دردناکه

ژیل شایدهم بیشتر. (مکث) موریانه ها! میدونم این موریانه ها کجان. کجان: تو کله ات. (ژیل این خیالپردازی های تصاعدی رو به موریانه هایی تشبیه میکنه که توی ذهن لیزا وول میخورن)

لیزا چاره ای ندارم: تو که هیچی بهم نمیگی. (لیزا عنوان میکنه که علت این لیز خوردن موریانه ها توی مغزش بی خیالی و عدم صحبت کردن ژیله)

ژیل: گفتن همه چیز به نظر کار بجابی نیست.

دوم- در صفحه ی 44 مطالبی از قول ژیل در مورد کتاب خرده جنایت های زناشوهری که خودش نویسنده ی اونه مطرح میشه. این قسمت داستان اصلا به دلم نچسبید و یک خورده حالت مصنوعی داشت. به نظرم نیازی نبود که نویسنده همه چیز رو در مورد این کتاب و تفکرات ژیل توضیح بده بلکه می تونست داستان رو طوری جلو ببره که نظرات ژیل در مورد کتاب خودش روشن بشه و خواننده لذت "کشف کردن" این نظرات رو برای خودش محفوظ نگه داره.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایمان تاجی

غفلت یا جنایت

از وقتی که عنوان  "خرده جنایت های زناشوهری" را در شبکه چهار به عنوان تله تئاتر دیدم تا زمانی که این نمایش نامه را خواندم هفت سال طول کشید. مسلما بی خبری ام از نام نویسنده باعث این فاصله طولانی شده بود وگرنه با توجه به خاطره خوبم با "کشتی گیری که هرگز چاق نمیشد" لحظه ای برای خواندنش درنگ نمی کردم.
اما در تمام این مدت این اسم در ذهنم حک شده بود و هر وقت در جریان اختلافات و مشکلات یک زوج قرار میگرفتم، ناخودآگاه "خرده جنایت های زناشوهری" در ذهنم تکرار می شد و با خودم فکر میکردم که جنایت در چنین روابطی چگونه معنا می شود و هربار به فراخور شرایط پاسخ های مختلفی به خودم میدادم.

تا امروز این کتاب را دوبار خوانده ام و دو نفر را هم مجبور کرده ام! پای تعریف های من از این کتاب بنشینند. در تمام این لحظات مفهوم متفاوت جنایت تمام توجهم را به خود جلب کرده بود. اینکه کوچکترین رفتار و عکس العمل ها با توجه به آسیبی که ناشی می شوند، می توانند جنایت تلقی شوند و یا یک فرد را به ارتکاب یک جنایت سوق دهند.
به نظرم اشمیت در "خرده جنایت های زناشوهری" با پرداختن به زندگی زناشویی سعی کرده مفاهیم خود را در مثالی ملموس بیان کند. در حالی که هر کدام از ما در روابط مختلف می توانیم ژیل یا لیزا باشیم. شک و ظن، عدم اعتماد، انحصارطلبی، پیش داوری، پروبال دادن به خیالات و تصوراتی که از صحت آنها مطمئن نیستیم، کوچک کردن یکدیگر و .. از دلایل مهم و نابودکننده ی تمام روابط هستند، چه تعامل بین دوستان، چه همکاران، چه خواهر و برادر و چه آن طور که اشمیت وصف کرد بین یک زن و شوهر.
مفاهیمی که ضروری است گه گاه به آنها فکر کنیم و تا نسیان و غفلت به یک خانه تکانی حسابی برای یادآوری مجبورمان نکند...
خرده جنایت های زناشوهری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان

عشق لرزه

عشق لرزه

عنوان: عشق لرزه ( نمایشنامه)

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت

مترجم: شهلا حائری

نشر: قطره

تعداد صفحات: 136

سال نشر: چاپ دوم 1388

 

مضامین انسانی درون مایه ی تمامی آثاری است که تا به حال از اشمیت خوانده ام. اما او در عشق لرزه این مضامین را با رگه هایی از عشق و دوستی آمیخته و بسیار زیبا خطاهای رایج در این ابعاد را به ما نشان می دهد. اشمیت در این نمایشنامه از زلزله ی احساسات سخن می گوید. تغییراتی که اگر از آن ها آگاه نباشیم، باعث به هم خوردن روال طبیعی و تناسب روابط و احساسات می شوند. داستان در مورد عشق لرزه ایست که بین دیان و ریچارد عاشق رخ می دهد و عکس العمل های اشتباه و سرشار از شک و غرور آنها که عشق را به تباهی می کشاند.

- بین دو آدم نمیشه دگمه ای رو فشار داد و همه چیز رو از سر گرفت. ( صفحه ی 122)

 

- ریچارد : عشق لرزه یا لرزه های عاطفی. یادته یه شب درباره ش صحبت کردیم. عین قشرهایی که ساخت لایه های زمین رو تشکیل می دن، احساسات هم جابه جا می شن. وقتی جا به جا می شن، تکون می خوردن، خشکی ها به هم می سابن و توفان و آتش فشان و زمین لرزه و سونامی به وجود می آرن. این همون اتفاقیه که برای ما افتاده.

دیان : من از روی غرور و دستپاچگی لایه ها رو به هم زدم و فاجعه به بار آوردم.

ریچارد: آره این طوری شد اما حالا تموم شده. حالا دیگه همه چی آروم گرفته.

دیان : نه ریچارد، لایه ها شناور می شن، به سطح میان اما اون چیزی که باعث و بانی به وجود آمدن این برخورد و تصادف شده باقی می مونه. آتشی که از اعماق بر می خیزه. حرارت بیش از حد رادیو اکتیو، ذوب دائمی. ( با خشونت) حتا اگر نخوام که اسیر هیجان و عواطف بشم خواه ناخواه تحت تأثیرشون قرار می گیرم. یعنی تا وقتی که دلی در سینه دارم...   ( صفحه ی 129)

 

* هدفم اصلا خواندن این کتاب نبود. تنها کتاب را دستم گرفتم تا کمی ورق بزنم و حس کنجکاوی ام را ارضا کنم. اما لحظه ای به خودم آمدم که کتاب تمام شده بود.

دیدن برخی کلمات مثل ریشارد (ریچارد) و تسونامی ( سونامی) در عین ترجمه خوب و روان کتاب، برایم تعجب برانگیز بود.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان

خرده جنایت های زناشوهری

خرده جنایت های زناشوهری

عنوان: خرده جنایت های زناشوهری ( نمایشنامه)

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت

مترجم: شهلا حائری

نشر: قطره

تعداد صفحات: 88

سال نشر: چاپ دوازدهم 1390


ژیل مردی است که در اثر یک حادثه به کما می رود و پس از پانزده روز متوجه می شود که حافظه اش را از دست داده است. و همسرش لیزا سعی می کند تا به او برای یادآوری گذشته و بازسازی هویتش کمک کند. اما آیا لیزا حقایق را، همانطور که واقعا در گذشته رخ داده منتقل می کند؟

خلاقیت های اشمیت را دوست دارم. نوع نگارش، موضوع داستان و حتی تک تک کلمات و جملات به کار برده شده که در نگاه اول ساده و معمولی به چشم می آیند، نشان دهنده تأمل و تفکرات عمیق اوست. خرده جنایت های زناشوهری هم یکی دیگر از این خلاقیت هاست. کتابی که در ابتدا بسیار ساده به نظر می آید، ولی هر جمله توانایی این را دارد که تو را شگفت زده کند و حتی در بخش هایی از کتاب تو را بترساند. کتابی در مورد رازهای پنهان زندگی زناشویی، ابهامات  و تحول زندگی پانزده ساله ی یک زوج در عرض چند ساعت. این کتاب در ورای ظاهر ساده و کم حجمش، شاهکاری بزرگ است. شاهکاری بزرگ که باید آن را بی وقفه و حتما بیش از یک بار خواند. 

 

- ژیل: تو از عشق توقع داری، در حالی که این عشقه که از تو توقع داره. تو می خوای که عشق بهت ثابت کنه که وجود داره. چه اشتباهی! این تویی که باید ثابت کنی که اون وجود دارد.

 

* یادم می آید سال ها پیش، روزی از سر بیکاری کانال های تلویزیون را عوض می کردم که اسم یک نمایش که در شبکه ی چهار پخش می شد توجهم را جلب کرد. "خرده جنایت های زناشوهری" با بازی نیکی کریمی و محمدرضا فروتن. آن روز فقط چند دقیقه از نمایش را نگاه کردم و بعد تلویزیون را خاموش کردم. و امروز از تصمیم آن روز خوشحالم. تصویری که از این زوج در ذهن من شکل گرفت بسیار طبیعی تر و ملموس تر از چیزی بود که آن روز دیدم.

** این نمایشنامه هم مانند تمام آثار دیگر اشمیت  حاوی مفاهیمی است که تا همیشه در ذهنت نقش می بندد. باید در فرصتی دیگر این نمایشنامه را باز هم بخوانم. اما این بار آگاهانه تر.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان