یک- مدت ها بود که قصد داشتم مطلبی را بنویسم و ادای دینی بکنم به بزرگانی که در عرصه ی کتاب زحمت کشیده اند و خود را فدای آن کرده اند. اما برای این کار یا وقت نداشتم یا اگر وقت بود حوصله:

آن یکی خر داشت پالانش نبود/یافت پالان گرگ خر را در ربود

کوزه بودش آب می نامد به دست/آب را چون یافت، خود، کوزه شکست

تا اینکه چند روز پیش با چند تا از دوستان قراری برای رفتن به سینما داشتیم. قرارمان یک ربع به هشت بود و من ده دقیقه زود رسیدم. در مدت این ده دقیقه به کتابفروشی نزدیک آن رفتم و این کتاب را دیدم. شب که به خانه آمدم و بیست سی صفحه ی ابتدایی آن را خواندم با خود عهد بستم که تا دین خودم را ادا نکنم هیچ کار دیگری انجام ندهم و آنچه نوشته ام حاصل این عهد است

دو- پس از اختراع ماشین چاپ و گسترش صنعت چاپ و نشر، انتشار مکتوبات بشری به راحتی و در نسخه های بسیار، امکان پذیر شد. از این رو امروزه، بسیاری از افراد در اقصی نقاط جهان می­توانند کتابی چاپ شده توسط نویسنده ای خاص را بدست آورده و آن را مطالعه کنند و البته مطمئن باشند که آنچه در کتاب آمده محصول قلم همان نویسنده است. اما اگر سفری به گذشته داشته باشیم و دنیای قبل از ظهور صنعت چاپ را بررسی کنیم اوضاع به گونه ی دیگری بوده است.

سه- در دنیای قدیم، نویسندگان باید با دست خود و قلم و دوات، مکتوباتشان را بر روی کاغذ یا پوست می­نوشتند و این تنها نسخه از کتاب آن ها بوده است. انتشار کتاب ها در آن زمان ها احتمالا به دو گونه انجام می­شده است. یک روش آن بوده که دوستداران دانش برای کسب علم به نزد علما و نویسندگان بزرگ مهاجرت می­کردند و به صورت شخصی نسخه های کتاب های آن عالمان را می­دیدند و در صورت نیاز از روی آن ها با خط خود کپی­برداری (استنساخ) می­کردند. روش دیگر که کمی مکانیزه تر بوده توسط کسانی انجام می­شده که اصلا شغلشان همین بوده است. این افراد که کاتب نام داشتند برای افراد حقیقی و حقوقی (کتابخانه ها، مدارس و حاکمان) از روی کتاب های معروف نسخه برداری می­کردند.

چهار- می­توان تصور نمود که از روی یک کتاب در زمان گذشته شاید نسخه های بسیار کمی موجود بوده باشد و بدین صورت که امروزه می­توان به همه چیز دسترسی پیدا کرد در گذشته این طور نبوده. در اینجا بر روی سختی کسب علم و مهاجرت دانش­پژوهان برای کسب آن نمی­خواهم صحبت کنم و سخنم بر روی ماجرای خودِ کتاب هاست. به علت همین کم بودن نسخه های کتاب دو اتفاق ناخوشایند امکان داشت برای این کتاب ها رخ دهد و با جرات می­توان گفت هیچ کتابی نیست که حداقل یکی از این اتفاقات برای آن نیفتاده باشد:

اتفاق اول: و تلخ ترین اتفاق، ممکن است که کتابی از یک نویسنده به علت آنکه نسخه های بسیار کمی از آن موجود بوده از بین برود و امروزه ما نتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم. چه اطلاعات و چه علوم و چه کتاب های ارزشمندی که در طول تاریخ از بین رفته اند . . . این نابودی می­توانسته در زمان خود مولف صورت گیرد یا پس از او. مثلا دیوان شعر این یمین فریومدی بزرگترین قطعه سرای ایران در زمان حیات او در  یک جنگ از بین رفت و او مجبور شد اشعار خود را که در یاد داشت یا در جاهای دیگر یادداشت کرده بود جمع آوری کند، در این حادثه بسیاری از اشعار او از بین رفت. برخی از کتاب ها تا مدت ها باقی بوده اند اما پس از آن دیگر اثری از آن ها پیدا نشده است. برای مثال کتابی بسیار بسیار مهم در قرن چهارم هجری نوشته شده بود به نام "تاریخ النیسابوریین" که در آن تاریخ شهر نیشابور و علمای آن آمده بوده است. و کتاب مملو بوده است از نکات تاریخی، جغرافیایی و رجالی و در 14 جلد تالیف شده بوده است. باید بگویم که در آن زمان شهر نیشابور از بزرگترین شهرهای ایران بوده و مراکز علمی بسیار زیادی از فرقه های مختلف در آن شهر دایر گشته و از این نظر در تاریخ جهان کم نظیر است. این کتاب تا قرن هشت موجود بوده چون فردی با نام "محمد بن حسین خلیفه ی نیشابوری" از روی نسخه ای از آن کتاب خلاصه ی یک جلدی کوچکی تهیه کرده است. امروزه از آن 14 جلد هیچ چیز باقی نمانده الا همان خلاصه ای که خدا بیامرز حاجی خلیفه تهیه کرده (دکتر شفیعی کدکنی این کتاب را تصحیح کرده و توسط انتشارات آگاه منتشر شده).

اما اتفاق دوم آن است که کتاب های نوشته شده توسط نویسنده دچار تغییر گردد. این تغییر نیز می­توانسته علت های مختلف داشته باشد. ساده ترین و البته بهترین حالت و خوش بینانه ترین آن، این است که کاتب در نوشتن برخی از کلمات اشتباه کند. این اشتباه گاهی اوقات می­تواند باعث تغییر یک کلمه گردد. فرض کنید کاتبی از روی نسخه ای از دیوان حافظ نسخه برداری کند و نسخه ای که در دست اوست توسط فردی نوشته شده که بسیار بدخط بوده (و این بدخطی معضلی است در نسخه های خطی) و به این بیت برسد:

کشتی نشستگانیم ای باد شُرطه برخیز/ باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

این کاتب نشستگانیم را نمی­تواند بخواند و به جای آن شکستگانیم می­خواند و بیت تبدیل می­شود به:

کشتی شکستگانیم ای باد شُرطه برخیز/ باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

پنج- از این جور تغییرات در طول تاریخ نسخه های خطی الا ماشاءالله به وجود آمده است و همان طور که گفتم هیچ کتابی نیست که از آن زمان به یادگار مانده باشد و از گزند این جور تغییرات در امان باشد. گاهی این تغییرات به عمد ایجاد می­شده. فرض کنید من در قرن شش یا هفت زندگی می­کنم و مذهب اهل سنت دارم و به نسخه ای از کتاب معروف شاهنامه برمی­خورم.  در آن زمان همه ی کتاب ها با حمد خدا و رسول و سپس مدح خلفای چهاگانه آغاز می­شده است و چون در شاهنامه مدح خلفا نیامده هنگام استنساخ بیت هایی را خودم می سرایم و در کتاب اضافه می­کنم و به نام شاهنامه به شهر خودم می­برم و در میان مردم انتشار می­دهم. از این جور اضافات و البته افاضات در طول تاریخ زیاد شده است. مثلا طبق نظر متخصصان از میان این صد صد و بیست رباعی که به خیام نسبت داده می­شود فقط حدود بیست تا از آن ها مال خود خیامِ ریاضی دانِ ستاره شناسِ قرن پنجم است. یا مثلا کتاب های بسیاری به نام عطار نیشابوری نسبت داده شده و تا شصت هفتاد سال پیش محققان فکر میکردند منظومه ی گل و بلبل سروده ی عطار است حالی که روح اون بنده ی خدا از این اشعار بی خبر بوده است.

شش- به هر حال و به هر دلیل سرگذشت کتاب های قدیمی داستان بسیار بلندبالایی است که آن را هم نمی­خوام ادامه دهم. اما با این کتاب ها امروزه باید چه کرد. این هم خود داستانی دارد: اولین کار این است که کتاب های خطی شناسایی گردند. اگر صد سالی به عقب بازگردیم بسیاری از این نسخه های خطی دست به دست و به صورت ارثی میام مردم بود یا برخی کتابخانه های با سابقه نظیر آستان قدس مجموعه ای از آن ها را داشتند. بعدها که ارزش آن ها معلوم گشت و همانند بسیاری چیزهای دیگر اول غربی ها ارزشش را دریافتند عده ای در پی جمع آوری این کتاب ها برآمدند. چون پیشرو غربی ها بودند بسیاری از نسخ خطی ما به غرب رفت . . اروپا آمریکا روسیه و . . .(آیه الله مرعشی نقل می­کند که روزی در حال عبور از قیصریه نجف ، عده ای از اهل علم را دیدم که در محلی تجمع کرده اند. فکر کردم آنجا برنامه ای است . من هم رفتم جلو، دیدم کسی با چوب ایستاده و کتاب هایی را به حراج گذاشته است. یک مقدار که ایستادم دیدم بیشتر این ذخایر اسلامی و شیعی را شخصی به نام کاظم با پول زیادی می خرد. تقریباً اکثر آنها را می خرید. سؤال کردم این شخص کیست؟ گفتند: او نماینده ی کنسول انگلیس در بغداد است). بعدها بزرگانی همچون حاج حسین ملک و آیه الله مرعشی به اهمیت آن پی بردند و این کتب را جمع آوری کردند و کتابخانه هایی غنی از این نظر در ایران نیز شکل گرفت. حال که این کتاب ها در کتابخانه ها جمع آمدند عده ای باید بروند یکی یکی آن ها را بخوانند و بفمند که مثلا فلان کتاب مال کیست و موضوعش چیست و سال تالیفش چه زمانی است. این نکته را هم بگویم که نسخه ها مثل کتاب های امروزی نیستند که جلد داشته باشد و اسم کتاب و نویسنده و سال چاپ رویش حک باشد. گاه صفحه ی اول کتاب گم می­شود، گاه صفحات جابجا شده، نصف کتاب از بین رفته و هر اتفاقی که فکرش را بکنید (مثلا صاحب کتاب در قرن دهم حواسش نبوده و روی کتابی که از قرن 3 باقی مانده آبگوشت خورده و کمی از آب  آن روی اسم نویسنده ریخته یا روی سال تالیف). یافتن این کتاب ها و فهرست نگاری آن ها از کارهای بسیار سخت اما بسیار ضروری است. حال که نسخه های مختلف پیدا شد یک متخصص باید بیاید و این نسخه ها را کنار هم بگذارد و با روش هایی که آموخته بتواند متن اصلی  را از میان این نسخه های تغییریافته که در ابتدا گفتم در بیاورد (دقیقا فعل خوبی است برای این کار). بعد شما روی کتاب ها می­بینید دیوان حافظ به تصحیح غنی و قزوینی. این یعنی که این دو بنده ی خدا همه ی نسخه های بدخط را خوانده اند و دیوان حافظ را از داخل آن درآورده اند. این کار برخی اوقات خیلی سخت می­شود. فرضا معتبرترین چاپ شاهنامه ی امروز (که قبلا پرتیراژترین آن چاپ مسکو بود و متاسفانه هنوز هم هست) چاپ دکتر جلال خالقی مطلق است. دکتر خالقی چهل سال عمر خود را گذاشته تا شاهنامه را در نزدیک ترین حالت خود به اصل آن تصحیح کند (خود فردوسی سی ساله شاهنامه را سروده!).

هفت- اما غرض اصلی این نوشته که در ابتدا گفتم ادای دینی بود به تمامی کسانی که در این عرصه زحمت کشیده ­اند و باید بگویم از جان مایه گذاشته اند. کسانی که عمر خود را برای احیای میراث مکتوب تمدن انسانی گذاشته اند تا امروزه ما بتوانیم از گذشته ی خود با خبر باشیم یعنی گذشته ی انسان. اگر تمام جامعه ی انسانی را به صورت یک فرد واحد ببینیم با احیای این آثار در واقع می­توانیم گذشته ی این فرد را بررسی کنیم، سیر پیشرفت و نزول او را تحلیل کنیم و برای آینده ی او برنامه ریزی کنیم (خدا می­داند که غربی ها چه قدر به این مسائل اهمیت می­دهند و ما هیچ و دانشمندانی که در این عرصه فعالیت می­کنند را نه تنها تکریم می­کنیم بلکه . . . )

هشت- دانشمندانی تمام عمر  و مال و جان خود را پای این نسخه ها گذاشتند بلکه نقطه ی تاریکی از عمر این انسان هزاران ساله را روشن کنند. (مثلا در کتابخانه ی آیه الله مرعشی در صفحه ی ابتدایی برخی نسخه ها ایشان نوشته اند: « این کتاب را از پول یکسال نماز قضا که برای مرحوم .... خواندم خریدم» و یا « این کتاب را از پول یکسال روزه ی استیجاری برای مرحوم .... خریداری کردم»  و یا « این کتاب را از پول حمالی در مغازه ...... خریدم ») یکی از دانشمندانی که تمام عمر خود را صرف شناسایی و فهرست­نگاری این کتب کرده شیخ آقابزرگ تهرانی است. ایشان با مشقت زیاد تمامی کتاب های تالیفی شیعه را در طول تاریخ فهرست کرده اند و در 25 جلد با نام "الذریعه الی تصانیف الشیعه" به چاپ رسانده انده همچنین دانشنامه ای تالیف کرده اند در 17 جلد برای معرفی و شرح حال علمای شیعه. از چنین پدری فرزندان بزرگی نیز زاده شد. فرزندان او با نام خانوادگی منزوی مشهورند. علینقی منزوی فرزند بزرگ آقابزرگ مدتی با علی اکبر دهخدا و محمد معین در موسسه ی دهخدا همکاری کرد البته متاسفانه بعد از انقلاب او را به گمان این که در تالیف یک کتاب با یک نویسنده همکاری کرده و همچنین ترجمه ی یک کتاب به زندان انداختند. پسر دیگر آقابزرگ احمد منزوی نیز با تهیه ی فهرست کتب خطی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی جایزه ی کتاب سال جمهوری اسلامی را برنده شد.

نه- اما کتابی که در ابتدا ذکر کردم و نیرومحرکه ی نوشتن این مطالب را در من ایجاد کرد. کتابی است به نام زندگی و آثار شیخ آقابزرگ تهرانی. این کتاب را شاگرد ایشان سیدمحمدحسین حسینی جلالی نوشته که سال هاست مقیم آمریکاست (شیکاگو). سیدمحمدعلی احمدی ابهری آن را ترجمه کرده و انتشارات مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی نیز این کتاب را به چاپ رسانده. در مقدمه ی کتاب به قلم آقای جلالی مطلبی آمده که آن را از قول استاد خود آقابزرگ نقل می­کند و برای افراد کتابخوان خیلی حیاتی است بدین مضمون که:

هر کتابی که می­خوانید و وقت خود را صرف خواندنش می­کنید باید ارزش این وقت گذاشتن را داشته باشد و اگر ارزشش را دارد حتما پس از مطالعه ی آن از سه حال خارج نباشید:

-         یا قسمت های مهم آن را یادداشت برداری کنید (به اصطلاح امروزی فیش برداری)

-         یا خلاصه ای از آن کتاب برای خودتان تهیه کنید

-         یا لااقل توصیف و یک معرفی خوب از آن کتاب بنویسید.

این، توصیه ی یک محقق بزرگ و یک دانشمند فراموش نشدنی تاریخ انسانیت است برای آن هایی که کتاب می­خوانند و می­خواهند حرفه ای کتاب بخوانند.

آقا بزرگ و پسرانش: