پیشنهاد کتاب پارسی

کتاب پژوهی

یک- مدت ها بود که قصد داشتم مطلبی را بنویسم و ادای دینی بکنم به بزرگانی که در عرصه ی کتاب زحمت کشیده اند و خود را فدای آن کرده اند. اما برای این کار یا وقت نداشتم یا اگر وقت بود حوصله:

آن یکی خر داشت پالانش نبود/یافت پالان گرگ خر را در ربود

کوزه بودش آب می نامد به دست/آب را چون یافت، خود، کوزه شکست

تا اینکه چند روز پیش با چند تا از دوستان قراری برای رفتن به سینما داشتیم. قرارمان یک ربع به هشت بود و من ده دقیقه زود رسیدم. در مدت این ده دقیقه به کتابفروشی نزدیک آن رفتم و این کتاب را دیدم. شب که به خانه آمدم و بیست سی صفحه ی ابتدایی آن را خواندم با خود عهد بستم که تا دین خودم را ادا نکنم هیچ کار دیگری انجام ندهم و آنچه نوشته ام حاصل این عهد است

دو- پس از اختراع ماشین چاپ و گسترش صنعت چاپ و نشر، انتشار مکتوبات بشری به راحتی و در نسخه های بسیار، امکان پذیر شد. از این رو امروزه، بسیاری از افراد در اقصی نقاط جهان می­توانند کتابی چاپ شده توسط نویسنده ای خاص را بدست آورده و آن را مطالعه کنند و البته مطمئن باشند که آنچه در کتاب آمده محصول قلم همان نویسنده است. اما اگر سفری به گذشته داشته باشیم و دنیای قبل از ظهور صنعت چاپ را بررسی کنیم اوضاع به گونه ی دیگری بوده است.

سه- در دنیای قدیم، نویسندگان باید با دست خود و قلم و دوات، مکتوباتشان را بر روی کاغذ یا پوست می­نوشتند و این تنها نسخه از کتاب آن ها بوده است. انتشار کتاب ها در آن زمان ها احتمالا به دو گونه انجام می­شده است. یک روش آن بوده که دوستداران دانش برای کسب علم به نزد علما و نویسندگان بزرگ مهاجرت می­کردند و به صورت شخصی نسخه های کتاب های آن عالمان را می­دیدند و در صورت نیاز از روی آن ها با خط خود کپی­برداری (استنساخ) می­کردند. روش دیگر که کمی مکانیزه تر بوده توسط کسانی انجام می­شده که اصلا شغلشان همین بوده است. این افراد که کاتب نام داشتند برای افراد حقیقی و حقوقی (کتابخانه ها، مدارس و حاکمان) از روی کتاب های معروف نسخه برداری می­کردند.

چهار- می­توان تصور نمود که از روی یک کتاب در زمان گذشته شاید نسخه های بسیار کمی موجود بوده باشد و بدین صورت که امروزه می­توان به همه چیز دسترسی پیدا کرد در گذشته این طور نبوده. در اینجا بر روی سختی کسب علم و مهاجرت دانش­پژوهان برای کسب آن نمی­خواهم صحبت کنم و سخنم بر روی ماجرای خودِ کتاب هاست. به علت همین کم بودن نسخه های کتاب دو اتفاق ناخوشایند امکان داشت برای این کتاب ها رخ دهد و با جرات می­توان گفت هیچ کتابی نیست که حداقل یکی از این اتفاقات برای آن نیفتاده باشد:

اتفاق اول: و تلخ ترین اتفاق، ممکن است که کتابی از یک نویسنده به علت آنکه نسخه های بسیار کمی از آن موجود بوده از بین برود و امروزه ما نتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم. چه اطلاعات و چه علوم و چه کتاب های ارزشمندی که در طول تاریخ از بین رفته اند . . . این نابودی می­توانسته در زمان خود مولف صورت گیرد یا پس از او. مثلا دیوان شعر این یمین فریومدی بزرگترین قطعه سرای ایران در زمان حیات او در  یک جنگ از بین رفت و او مجبور شد اشعار خود را که در یاد داشت یا در جاهای دیگر یادداشت کرده بود جمع آوری کند، در این حادثه بسیاری از اشعار او از بین رفت. برخی از کتاب ها تا مدت ها باقی بوده اند اما پس از آن دیگر اثری از آن ها پیدا نشده است. برای مثال کتابی بسیار بسیار مهم در قرن چهارم هجری نوشته شده بود به نام "تاریخ النیسابوریین" که در آن تاریخ شهر نیشابور و علمای آن آمده بوده است. و کتاب مملو بوده است از نکات تاریخی، جغرافیایی و رجالی و در 14 جلد تالیف شده بوده است. باید بگویم که در آن زمان شهر نیشابور از بزرگترین شهرهای ایران بوده و مراکز علمی بسیار زیادی از فرقه های مختلف در آن شهر دایر گشته و از این نظر در تاریخ جهان کم نظیر است. این کتاب تا قرن هشت موجود بوده چون فردی با نام "محمد بن حسین خلیفه ی نیشابوری" از روی نسخه ای از آن کتاب خلاصه ی یک جلدی کوچکی تهیه کرده است. امروزه از آن 14 جلد هیچ چیز باقی نمانده الا همان خلاصه ای که خدا بیامرز حاجی خلیفه تهیه کرده (دکتر شفیعی کدکنی این کتاب را تصحیح کرده و توسط انتشارات آگاه منتشر شده).

اما اتفاق دوم آن است که کتاب های نوشته شده توسط نویسنده دچار تغییر گردد. این تغییر نیز می­توانسته علت های مختلف داشته باشد. ساده ترین و البته بهترین حالت و خوش بینانه ترین آن، این است که کاتب در نوشتن برخی از کلمات اشتباه کند. این اشتباه گاهی اوقات می­تواند باعث تغییر یک کلمه گردد. فرض کنید کاتبی از روی نسخه ای از دیوان حافظ نسخه برداری کند و نسخه ای که در دست اوست توسط فردی نوشته شده که بسیار بدخط بوده (و این بدخطی معضلی است در نسخه های خطی) و به این بیت برسد:

کشتی نشستگانیم ای باد شُرطه برخیز/ باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

این کاتب نشستگانیم را نمی­تواند بخواند و به جای آن شکستگانیم می­خواند و بیت تبدیل می­شود به:

کشتی شکستگانیم ای باد شُرطه برخیز/ باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

پنج- از این جور تغییرات در طول تاریخ نسخه های خطی الا ماشاءالله به وجود آمده است و همان طور که گفتم هیچ کتابی نیست که از آن زمان به یادگار مانده باشد و از گزند این جور تغییرات در امان باشد. گاهی این تغییرات به عمد ایجاد می­شده. فرض کنید من در قرن شش یا هفت زندگی می­کنم و مذهب اهل سنت دارم و به نسخه ای از کتاب معروف شاهنامه برمی­خورم.  در آن زمان همه ی کتاب ها با حمد خدا و رسول و سپس مدح خلفای چهاگانه آغاز می­شده است و چون در شاهنامه مدح خلفا نیامده هنگام استنساخ بیت هایی را خودم می سرایم و در کتاب اضافه می­کنم و به نام شاهنامه به شهر خودم می­برم و در میان مردم انتشار می­دهم. از این جور اضافات و البته افاضات در طول تاریخ زیاد شده است. مثلا طبق نظر متخصصان از میان این صد صد و بیست رباعی که به خیام نسبت داده می­شود فقط حدود بیست تا از آن ها مال خود خیامِ ریاضی دانِ ستاره شناسِ قرن پنجم است. یا مثلا کتاب های بسیاری به نام عطار نیشابوری نسبت داده شده و تا شصت هفتاد سال پیش محققان فکر میکردند منظومه ی گل و بلبل سروده ی عطار است حالی که روح اون بنده ی خدا از این اشعار بی خبر بوده است.

شش- به هر حال و به هر دلیل سرگذشت کتاب های قدیمی داستان بسیار بلندبالایی است که آن را هم نمی­خوام ادامه دهم. اما با این کتاب ها امروزه باید چه کرد. این هم خود داستانی دارد: اولین کار این است که کتاب های خطی شناسایی گردند. اگر صد سالی به عقب بازگردیم بسیاری از این نسخه های خطی دست به دست و به صورت ارثی میام مردم بود یا برخی کتابخانه های با سابقه نظیر آستان قدس مجموعه ای از آن ها را داشتند. بعدها که ارزش آن ها معلوم گشت و همانند بسیاری چیزهای دیگر اول غربی ها ارزشش را دریافتند عده ای در پی جمع آوری این کتاب ها برآمدند. چون پیشرو غربی ها بودند بسیاری از نسخ خطی ما به غرب رفت . . اروپا آمریکا روسیه و . . .(آیه الله مرعشی نقل می­کند که روزی در حال عبور از قیصریه نجف ، عده ای از اهل علم را دیدم که در محلی تجمع کرده اند. فکر کردم آنجا برنامه ای است . من هم رفتم جلو، دیدم کسی با چوب ایستاده و کتاب هایی را به حراج گذاشته است. یک مقدار که ایستادم دیدم بیشتر این ذخایر اسلامی و شیعی را شخصی به نام کاظم با پول زیادی می خرد. تقریباً اکثر آنها را می خرید. سؤال کردم این شخص کیست؟ گفتند: او نماینده ی کنسول انگلیس در بغداد است). بعدها بزرگانی همچون حاج حسین ملک و آیه الله مرعشی به اهمیت آن پی بردند و این کتب را جمع آوری کردند و کتابخانه هایی غنی از این نظر در ایران نیز شکل گرفت. حال که این کتاب ها در کتابخانه ها جمع آمدند عده ای باید بروند یکی یکی آن ها را بخوانند و بفمند که مثلا فلان کتاب مال کیست و موضوعش چیست و سال تالیفش چه زمانی است. این نکته را هم بگویم که نسخه ها مثل کتاب های امروزی نیستند که جلد داشته باشد و اسم کتاب و نویسنده و سال چاپ رویش حک باشد. گاه صفحه ی اول کتاب گم می­شود، گاه صفحات جابجا شده، نصف کتاب از بین رفته و هر اتفاقی که فکرش را بکنید (مثلا صاحب کتاب در قرن دهم حواسش نبوده و روی کتابی که از قرن 3 باقی مانده آبگوشت خورده و کمی از آب  آن روی اسم نویسنده ریخته یا روی سال تالیف). یافتن این کتاب ها و فهرست نگاری آن ها از کارهای بسیار سخت اما بسیار ضروری است. حال که نسخه های مختلف پیدا شد یک متخصص باید بیاید و این نسخه ها را کنار هم بگذارد و با روش هایی که آموخته بتواند متن اصلی  را از میان این نسخه های تغییریافته که در ابتدا گفتم در بیاورد (دقیقا فعل خوبی است برای این کار). بعد شما روی کتاب ها می­بینید دیوان حافظ به تصحیح غنی و قزوینی. این یعنی که این دو بنده ی خدا همه ی نسخه های بدخط را خوانده اند و دیوان حافظ را از داخل آن درآورده اند. این کار برخی اوقات خیلی سخت می­شود. فرضا معتبرترین چاپ شاهنامه ی امروز (که قبلا پرتیراژترین آن چاپ مسکو بود و متاسفانه هنوز هم هست) چاپ دکتر جلال خالقی مطلق است. دکتر خالقی چهل سال عمر خود را گذاشته تا شاهنامه را در نزدیک ترین حالت خود به اصل آن تصحیح کند (خود فردوسی سی ساله شاهنامه را سروده!).

هفت- اما غرض اصلی این نوشته که در ابتدا گفتم ادای دینی بود به تمامی کسانی که در این عرصه زحمت کشیده ­اند و باید بگویم از جان مایه گذاشته اند. کسانی که عمر خود را برای احیای میراث مکتوب تمدن انسانی گذاشته اند تا امروزه ما بتوانیم از گذشته ی خود با خبر باشیم یعنی گذشته ی انسان. اگر تمام جامعه ی انسانی را به صورت یک فرد واحد ببینیم با احیای این آثار در واقع می­توانیم گذشته ی این فرد را بررسی کنیم، سیر پیشرفت و نزول او را تحلیل کنیم و برای آینده ی او برنامه ریزی کنیم (خدا می­داند که غربی ها چه قدر به این مسائل اهمیت می­دهند و ما هیچ و دانشمندانی که در این عرصه فعالیت می­کنند را نه تنها تکریم می­کنیم بلکه . . . )

هشت- دانشمندانی تمام عمر  و مال و جان خود را پای این نسخه ها گذاشتند بلکه نقطه ی تاریکی از عمر این انسان هزاران ساله را روشن کنند. (مثلا در کتابخانه ی آیه الله مرعشی در صفحه ی ابتدایی برخی نسخه ها ایشان نوشته اند: « این کتاب را از پول یکسال نماز قضا که برای مرحوم .... خواندم خریدم» و یا « این کتاب را از پول یکسال روزه ی استیجاری برای مرحوم .... خریداری کردم»  و یا « این کتاب را از پول حمالی در مغازه ...... خریدم ») یکی از دانشمندانی که تمام عمر خود را صرف شناسایی و فهرست­نگاری این کتب کرده شیخ آقابزرگ تهرانی است. ایشان با مشقت زیاد تمامی کتاب های تالیفی شیعه را در طول تاریخ فهرست کرده اند و در 25 جلد با نام "الذریعه الی تصانیف الشیعه" به چاپ رسانده انده همچنین دانشنامه ای تالیف کرده اند در 17 جلد برای معرفی و شرح حال علمای شیعه. از چنین پدری فرزندان بزرگی نیز زاده شد. فرزندان او با نام خانوادگی منزوی مشهورند. علینقی منزوی فرزند بزرگ آقابزرگ مدتی با علی اکبر دهخدا و محمد معین در موسسه ی دهخدا همکاری کرد البته متاسفانه بعد از انقلاب او را به گمان این که در تالیف یک کتاب با یک نویسنده همکاری کرده و همچنین ترجمه ی یک کتاب به زندان انداختند. پسر دیگر آقابزرگ احمد منزوی نیز با تهیه ی فهرست کتب خطی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی جایزه ی کتاب سال جمهوری اسلامی را برنده شد.

نه- اما کتابی که در ابتدا ذکر کردم و نیرومحرکه ی نوشتن این مطالب را در من ایجاد کرد. کتابی است به نام زندگی و آثار شیخ آقابزرگ تهرانی. این کتاب را شاگرد ایشان سیدمحمدحسین حسینی جلالی نوشته که سال هاست مقیم آمریکاست (شیکاگو). سیدمحمدعلی احمدی ابهری آن را ترجمه کرده و انتشارات مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی نیز این کتاب را به چاپ رسانده. در مقدمه ی کتاب به قلم آقای جلالی مطلبی آمده که آن را از قول استاد خود آقابزرگ نقل می­کند و برای افراد کتابخوان خیلی حیاتی است بدین مضمون که:

هر کتابی که می­خوانید و وقت خود را صرف خواندنش می­کنید باید ارزش این وقت گذاشتن را داشته باشد و اگر ارزشش را دارد حتما پس از مطالعه ی آن از سه حال خارج نباشید:

-         یا قسمت های مهم آن را یادداشت برداری کنید (به اصطلاح امروزی فیش برداری)

-         یا خلاصه ای از آن کتاب برای خودتان تهیه کنید

-         یا لااقل توصیف و یک معرفی خوب از آن کتاب بنویسید.

این، توصیه ی یک محقق بزرگ و یک دانشمند فراموش نشدنی تاریخ انسانیت است برای آن هایی که کتاب می­خوانند و می­خواهند حرفه ای کتاب بخوانند.

آقا بزرگ و پسرانش:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایمان تاجی

خاک آشنا

خاک آشنا

عنوان: خاک آشنا

نویسنده: اسماعیل فصیح

نشر: صفی علیشاه

تعداد صفحات: 272

سال نشر: چاپ اول 1349- چاپ دوم 1370


 خاک آشنا جزو آن دسته از کتاب های فصیح است که اثری از چاپ جدید آنها نیست. کتاب شامل سیزده داستان کوتاه است که در چهار دفتر با موضوعات آدم های پیر، زخمه های اول روح، قدم در قلمروهای بیگانه و عشق و بازگشت به خاک اول طبقه بندی شده اند. رنگ و بوی خاک آشنا با دیگر کتاب های فصیح کمی متفاوت است. علی رغم تذکری که او در مورد خیالی بودن شخصیت ها در اول تمام کتاب هایش داده است، خبری جز واقعیت و آنچه که بر او گذشته است، نیست. فصیح در اکثر رمان هایش به روایت یک حادثه یا شخص خاص می پردازد و در حاشیه و به طور غیر مستقیم از خودش هم سخن می گوید. تفاوت این کتاب در پرداختن به حاشیه هاست. آن چه در کتاب های دیگر او حاشیه بود، اینجا اصل در نظر گرفته شده و جزییات زیادی را به داده های قبلی اضافه می کند. جزییاتی که به طرز جالب و لذت بخشی تمام آنچه را که در دل کتاب های مختلف درباره فصیح فهمیده بودی به هم متصل می کنند و از او تصویری بسیار واضح تر به تو ارائه می دهند.


-فقط آگاه باش. زندگی ها و چیزای دیگه هم در این دنیا هست. اصل کار همین آگاهیه. غمناکه که آدم از دنیا و زندگیه خودش عبور کنه و خودش و دنیاشو احساس نکنه. (صفحه ی 126)

- "موضوع، موضوع روشن شدن روحه عزیز من. و زرتشت آن را از طریق فکر کردن و مولانا آن را از طریق عشق کامل به همه چی می دونه."

بربر نگاش کردم. دولا شد دست برد و یک ریگ از زمین برداشت و کف دستش گذاشت و از من پرسید " این ریگ کوچولو رو می بینی؟"

پرسیدم"چیه؟ "

" چیه؟ تو خودت بگو چیه"

" ریگ. یه ریگ معمولی"

" یه ریگ معمولی. روزی که تونستی این ریگ کوچولو رو به اندازه برادرت یا به اندازه خدا یا به اندازه خودت دوست داشته باشی، روشن شده ای." (صفحه ی 188)

 

* معمولا قسمت هایی از کتاب هایی را که می خوانم همزمان برای خانواده هم تعریف می کنم. اما زمانی که حرف از یکی از کتاب های فصیح در میان است، همه چیز فرق می کند. کافی است اسم فصیح را بیاورم تا همه از نگاه کردن به من، برای جلوگیری از شنیدن توضیحات هیجان زده و طولانی، دوری کنند. دیشب پس از تمام شدن کتاب، تا صبح در خواب برای فردی خیالی که حوصله زیادی هم داشت، ربط تمام کتاب های فصیح را با هیجان توضیح دادم! دلیل اصلی اینکه چرا فصیح این قدر از نظر من دوست داشتنی است را خودم هم نمی دانم. شاید این موضوع بر می گردد به علاقه من به کشف جزییات و مهارت او در نویسندگی و خلق اتوبیوگرافی هایی داستان گونه...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان

عشق لرزه

عشق لرزه

عنوان: عشق لرزه ( نمایشنامه)

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت

مترجم: شهلا حائری

نشر: قطره

تعداد صفحات: 136

سال نشر: چاپ دوم 1388

 

مضامین انسانی درون مایه ی تمامی آثاری است که تا به حال از اشمیت خوانده ام. اما او در عشق لرزه این مضامین را با رگه هایی از عشق و دوستی آمیخته و بسیار زیبا خطاهای رایج در این ابعاد را به ما نشان می دهد. اشمیت در این نمایشنامه از زلزله ی احساسات سخن می گوید. تغییراتی که اگر از آن ها آگاه نباشیم، باعث به هم خوردن روال طبیعی و تناسب روابط و احساسات می شوند. داستان در مورد عشق لرزه ایست که بین دیان و ریچارد عاشق رخ می دهد و عکس العمل های اشتباه و سرشار از شک و غرور آنها که عشق را به تباهی می کشاند.

- بین دو آدم نمیشه دگمه ای رو فشار داد و همه چیز رو از سر گرفت. ( صفحه ی 122)

 

- ریچارد : عشق لرزه یا لرزه های عاطفی. یادته یه شب درباره ش صحبت کردیم. عین قشرهایی که ساخت لایه های زمین رو تشکیل می دن، احساسات هم جابه جا می شن. وقتی جا به جا می شن، تکون می خوردن، خشکی ها به هم می سابن و توفان و آتش فشان و زمین لرزه و سونامی به وجود می آرن. این همون اتفاقیه که برای ما افتاده.

دیان : من از روی غرور و دستپاچگی لایه ها رو به هم زدم و فاجعه به بار آوردم.

ریچارد: آره این طوری شد اما حالا تموم شده. حالا دیگه همه چی آروم گرفته.

دیان : نه ریچارد، لایه ها شناور می شن، به سطح میان اما اون چیزی که باعث و بانی به وجود آمدن این برخورد و تصادف شده باقی می مونه. آتشی که از اعماق بر می خیزه. حرارت بیش از حد رادیو اکتیو، ذوب دائمی. ( با خشونت) حتا اگر نخوام که اسیر هیجان و عواطف بشم خواه ناخواه تحت تأثیرشون قرار می گیرم. یعنی تا وقتی که دلی در سینه دارم...   ( صفحه ی 129)

 

* هدفم اصلا خواندن این کتاب نبود. تنها کتاب را دستم گرفتم تا کمی ورق بزنم و حس کنجکاوی ام را ارضا کنم. اما لحظه ای به خودم آمدم که کتاب تمام شده بود.

دیدن برخی کلمات مثل ریشارد (ریچارد) و تسونامی ( سونامی) در عین ترجمه خوب و روان کتاب، برایم تعجب برانگیز بود.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان

تسلیم فرهنگ به تکنولوژی

منفی سه- انیمیشینی را به یاد میارم که  زندگی انسان ها را در آینده نشان می­داد. در این انیمیشن تکنولوژی پیشرفت زیادی کرده بود و هر انسان بر روی یک وسیله ی متحرک نشسته بود. به علت استفاده ی نسل اندر نسل این وسیله و بر طبق نظریه ی انتخاب طبیعی داروین، پاهای این انسان ها تحلیل رفته و بسیار کوچک شده بود. همچنین زاد و ولد در مراکز تولید بچه به صورت مصنوعی انجام می­شد. به طور کلی بسیاری از احساسات انسانی  از بین رفته بود. داستان این انیمیشن را دقیق به یاد ندارم اما در انتهای فیلم قهرمان داستان توانست بالاخره بر روی پاهای خوب بایستد و جان انسان ها را نجات دهد.

منفی دو- تا به حال پیش­بینی های زیادی در مورد آینده ی جهان شکل گرفته است. این پیش بینی ها همه مبتنی بر مسئله ی تکنولوژی و آینده ی رابطه ی تکنولوژی با انسان هاست (رجوع کنید به معرفی رمان "دنیای قشنگ نو" که در پکپا آرشیو شده). با سیری در جوامع مختلف می­توان اثر تکنولوژی به خصوص رسانه ها- را به طور مشهودی مشاهده کرد. برای مثال در جوامعی که رسانه ها توسعه ی کمتری داشته اند سنت های خانوادگی و فامیلی قوی تر است (مثلا نگاه کنید به قوت خانوادگی "فیروزه" در همین کتاب "عطر سنبل عطر کاج" و مقایسه ی آن با جامعه ی آمریکایی) و بچه ها فرضا عمو و دایی و خاله و پسر دایی و دخترخاله و پدربزرگ و مادربزرگ و بسیاری از اقوام را می­شناسند و با آن ها ارتباط دارند اما در جوامع پیشرفته تر دایره ی اقوام کوچک و کوچک تر می شود و ما در میان خودمون هم با مقایسه ای میان نسل های قبل و نسل های بعدی این مسئله را به عینه میبینیم (مطمئنا بچه های فیروزه قوت روابط خانوادگی خود فیروزه را نخواهند داشت).

منفی یک- اما  خطر این نوع توسعه ی تکنولوژی فقط کوچک شدن پاها یا کم شدن دایره ی روابط خانوادگی نیست. مهم ترین خطر آن بسته شدن و جلوگیری از تفکر و کم شدن و کوچک شدن حوزه ی تعقل آزاد انسان هاست. مهم ترین تهدیدکننده ی این حوزه، رسانه است و در راس آن ها تلویزیون. تحقیقات به اثبات رسانده است که دیدن بیش از حد تلویزیون بچه ها را منفعل بار می­آورد (هم به لحاظ فکری و هم رفتاری). البته در اینجا قصد بحث در این مورد را ندارم و فقط نمونه ی کوچکی از آن را مطرح کردم. این نکته را هم بیفزایم که یکی از علت های این مسئله آن است که رسانه ی تصویری به علت سرعت بالای عبور مطالب از ذهن بینند اجازه ی تفکر را  از مخاطب می­گیرد و فکر خود را به خورد او می دهد در حالی که فرضا رسانه های نوشتاری اجازه ی تفکر و انتخاب بیشتری را به خواننده می­دهند.

صفر- مونوپولی (Monopoly) در اصل واژه ای است لاتین که از دو بخش تشکیل شده. Mono به معنای فردی و شخصی است و Poly از ریشه ی Polein به معنای فروختن. این واژه امروزه به معنای انحصاری بودن یک چیز در اختیار یک فرد یا شرکت است. فرضا: A monopoly in copper trading. اگر این واژه را با واژه ی تکنولوژی مخلوط کنیم می­توانیم واژه ای بسازیم به نام Technopoly. این واژه می­تواند به معنای "نظام انحصارگر تکنولوژی" باشد. این بدین معناست که تکنولوژی همه چیز را (اعم از نمودهای فیزیکی انسان ها، روابط خانوادگی، مذهب، سنت ها و . . . ) تحت انحصار خود در می­آورد.

یک- نِیل پستمن (Neil Postmen 1931-2003) استاد اسبق دانشگاه نیویورک مبدع کلمه ی تکنوپولی است و آن را در کتابی با همین نام و با زیرنوشت تسلیم فرهنگ به تکنولوژی (Technopoly: The Surrender of Culture to Technology) در سال 1992 روانه ی بازار کرد. او در این کتاب جامعه ی بشری را به سه دوره تقسیم می­کند و سیر تمدن را از فرهنگ ابزار تا فرهنگ تکنوپولی بررسی می­کند. در این کتاب رخدادهای تکنولوژیکی منجر به ایجاد تکنوپولی مورد بررسی دقیق قرار می­گیرد. همچنین ویژگی های یک نظام تکنوپول به تفصیل واکاوی می­شود. پستمن نمودهای مختلف جوامع تکنوپول از جمله وابستگی به آمار و ارقام بی هدف، تبلیغات و . . . را زیر ذره بین قرار می­دهد. او مهم ترین نماد این نظام را در رسانه و مخصوصا تلویزیون می­بیند و اصلا تنها هدف تلویزیون را تبلیغات و سرگرمی معرفی می­کند (او سال ها قبل کتابی در نقد تلویزیون و رسانه نوشته به نام Amusing Ourselves to Death که ترجمه اش کمی سخت است، این را بپذیرید: خودمان را سرگرم کنیم تا بمیریم یا سرگرم کردن خودمان تا مرگ).

دو- کتاب تکنوپولی را دکتر صادق طباطبایی (سخنگوی دولت بازرگان که بعدها به علت اختلافات سیاسی در کشور مورد بی مهری قرار گرفت و پارسال هم به رحمت خدا رفت) به فارسی ترجمه کرده است (دو کتاب دیگر نیز توسط همین مترجم از پستمن ترجمه شده است). این کتاب توسط انتشارات اطلاعات منتشر شده و چاپ هشتم اون با قیمت 13000 تومان روی سایتش موجوده.

سه- کمترین سودی که میتونه خوندن این کتاب داشته باشه آگاهی از سیر پیشرفت تمدنی است که امروزه در حال اون هستیم. به عقیده ی نویسنده ی کتاب ما امروزه در میان انبوهی از اطلاعات در حال گم شدنیم. پیدا کردن فرهنگ و تفکر آزاد و متعلق به اراده ی خود، در میان این انبوه اطلاعات مسئله ی مهمی است که با خوندن این کتاب حداقل میشه به اهمیت اون و به وجود اون پی برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایمان تاجی

ترلان

عنوان: حتی وقتی می خندیم

نویسنده: فریبا وفی

نشر: مرکز

تعداد صفحات: 196

سال نشر: چاپ اول 1382 - چاپ هفتم 1391

نوشتن از زنان و افکار درونی شان جزو لاینفک رمان های وفی است و ترلان هم از این قاعده مستثنی نیست. ترلان دختری تبریزی است که رفتاری مردانه دارد و از زن بودن می گریزد. او همراه با دوست قدیمی اش رعنا در جست و جوی کار هستند و تصمیم می گیرند پاسبان شوند. اکثر بخش های داستان در یک آموزشگاه نظامی در تهران اتفاق می افتد و  از نگاه ترلان و با زبان سوم شخص روایت می شود.

ترلان در مقایسه با رمان های دیگر وفی ریتم کندتر و آغاز گنگی دارد. اما در ادامه شخصیت های فرعی که همه از سر ناچاری و تنها برای گریز از زندگی واقعی شان در آموزشگاه هستند، به کمک ترلانِ داستان می آیند و به او که در آرزوی نویسنده شدن  و یافتن حقیقت است، کمک می کنند.

+ این رمان، به عنوان رمان تقدیر شده توسط داوران جایزه ادبی اصفهان در سال 1383 انتخاب شده است.

 

- ترلان نیاز به حرف زدن در مورد کتاب را از همان موقع شناخت. نیازی ساده است ولی به سختی برآورده می شود. نمی شود با کسی حرف زد که فقط علاقمند است و با تأیید سرش را می جنباند. نمی شود فقط با تعریف کردن، کسی را در تجربه ی غیر قابل وصف آن سهیم کرد. هر کتاب جهانی است که باید هر دو به آن سفر کنند. آن را کشف کنند و با فهم اشاره ها و نشانه ها در لحظه های لذت بخش هم زبانی زندگی کنند. (صفحه ی 50)

 

* اگر بخواهم رمان های وفی را با داستان های کوتاهش مقایسه کنم، باید بگویم که رمان های وفی غیر قابل قیاس اند. وفی در این کتاب در لابه لای داستان از شگرد های نویسنده شدن هم سخن می گوید.

** در تمام طول داستان، به شدت به ترلان برای داشتن دوستی چون رعنا حسودی می کردم! کسی که همیشه همراه تمام کتابخوانی ها بود...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان

رهآورد سفر

دوبیت شعر هست از امام علی بن ابی طالب در باره فواید سفر: تغرّب عن الاوطان فی طلب العلی/ فسافر ففی الاسفار خمس فواید/ تفرّج هم و اکتساب معیشة/ و علم و آداب و صحبة ماجد. یعنی سفر باعث گشایش اندوه و کسب روزی و علم و ادب و همنشینی با بزرگواران می شود. ازینها گذشته سفر فرصتی ست برای مطالعه و سر زدن به کتابفروشی ها در شهرهای مختلف و خریدن احیانا کتابهای چاپ قدیم تر با قیمت مناسب تر.

در یک سفر چند روزه سری به یک کتابفروشی زدم. سه عنوان کتاب دیدم که برای علاقه مندان بطور مختصر معرفی میکنم. اول سفرنامه ناصر خسرو. اثر ناصرخسرو قبادیانی به تصحیح محمد دبیرسیاقی انتشارات زوار. کتاب ارزشمندی ست. سفرنامه ناصر خسرو شاعر اسماعیلی ست که پس از انتباه از عالم غفلت به سوی مکه راهی می شود و شهرهای مختلفی را با پای پیاده سیاحت می کند و شرحی از وقایع می نگارد که خواندنی ست. فرهنگ گذشته اصولا کل نگر است و به جزییات بهای چندانی داده نمیشود. از این نظر سفرنامه اثری ست ارزشمند حاوی اطلاعات مهم از گذشته این سرزمین. و همسایگان آن. در انتهای کتاب نقشه مصور مسیر ناصرخسرو پیوست کتاب شده که جالب می نماید.
دیگری کتاب "بوسه بر خاک پی حیدر" بحثی در ایمان و آرمان فردوسی با نقد نظریات برخی شاهنامه پژوهان معاصر. اثر حجت الاسلام علی ابوالحسنی(منذر). به شخصه برایم جالب بود پرداختن فردی از سلک روحانیت به شاهنامه که مشحون ست از داستانهای باستانی ایران. نویسنده در این کتاب بیشتر آراء مربوط به فردوسی را طرح و نقد کرده است. نقدی منصفانه و نظری عالمانه. کتاب را پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با قیمت 20000 تومان به بازار نشر فرستاده است. نام کتاب از این بیت فردوسی گرفته شده است: بر این زادم و هم بر این بگذرم. چنان دان که خاک پی حیدرم.
سالها پیش مرحوم فروزانفر کتاب"فیه ما فیه" مولوی را چاپ کرد. چند سالی است که این کتاب به همراه برخی نویافته ها توسط مولوی شناس برجسته معاصر توفیق ه سبحانی دوباره به همت انتشارات پارسه چاپ شده به قیمت 200000ریال. این چاپ به طور حتم بر چاپ پیشین برتری دارد. یکی به دلیل تسلط سبحانی به حیطه مولوی شناسی و دیگری استفاده او از نسخه های تازه یافته. دوستانی که مایلند فیه ما فیه را بخوانند می توانند از هر کدام از این چاپ ها بهرن یاب شوند و از دریچه ای غیر از مثنوی و غزلیات با بارقه های روحانی مولانا روبرو شوند.


امین حق پرست


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Pak Pa

عطر سنبل، عطر کاج- 3

مقدمه- دوره ی کارشناسی من در تهران بود و من اهل شاهرود در نتیجه در طول دوران تحصیل رفت و آمدهای زیادی بین این دو شهر داشتم. همه ی رفت و آمدهای من با قطار بود در طول چهار سال کذا شاید فقط یک یا دو بار با اتوبوس اومدم. اگر بخواهم تقریبی بزنم در حین سال تحصیلی هر سه هفته یک بار به شاهرود میومدم. بنابراین هر سه هفته دو بار سوار قطار میشدم. با این حساب که سال تحصیلی نه ماه است و هر ماه چهار هفته به عبارتی می شود- ده بر یک- 36 هفته تقسیم بر سه 12 تا و ضرب در دو می شود 24 تا. البته میدانم که حسابش بیشتر از این حرف هاست اما حداقل 24 بار سوار شدن در سال را داشتم. در قطار که اغلب از نوع اتوبوسی بود با افراد مختلفی برخورد می¬کردم. آدم های گوناگون با رفتارها و کردارهای متفاوت. لطف همسفری با انواع انسان ها برایم بسیار جالب بود. در خوابگاه هم همیشه دوست داشتم با آدم های جدید هم اتاق بشم. در این بین گاه اتفاقات جالبی رخ می داد و من در ذهن خودم آن ها را بال و پر می دادم و داستان های زیبا از آن ها می ساختم. این سفرهای 6 یا به مدد تاخیرهای همیشگی 8 یا 9 ساعته محلی شده بود برای پرورش تخیل من. بعدها تصمیم گرفتم که این رخدادهای زیبا و داستان آدم های ناشناس و همسفر خود را روی کاغذ بیاورم. اولین نوشته های خودم را در کلاس داستان نویسی که آن زمان ها شرکت میکردم خواندم. استاد کلاس از این تیپ نوشتن که برای آن گروه تازه بود خیلی خوشش آمد مضافا بر اینکه متن را با چاشنی طنز نیز خوشمزه کرده بودم. تمامی داستان آموزان نیز از نوشته ی من تعریف می¬کردند. آن نوشته ها مخلوطی بود از حدیث نفس ذهن من، مکالمات همقطاران و مجموعه ای از توصیفات. با درس هایی که در آن کلاس ها یاد گرفتم این جور نوشته ها را نمی توانم در حوزه ی هیچ یک از تعریف های علمی رمان یا داستان کوتاه و . . . قرار دهم. هدف اولیه ی من تمرین نوشتن و همچنین تمرین توصیف بود. چون یاد گرفتن چگونگی توصیف در داستان و همچنین رمان نقش اساسی دارد. اما همین توصیف ها حالا تبدیل شده بود به یک متن قابل عرضه. شاید اگر آن نوشته ها را ادامه می‌دادم الان کتابی به نام "قطارنوشته ها" منتشر می کردم.

متن- "عطر سنبل، عطر کاج" برش هایی است از قسمت های مختلف زندگی فیروزه جزایری. متن کتاب با نویسنده ی اول شخص-یعنی همین فیروزه خانوم- نوشته شده اما اول شخصی که در زمان حال نیست بلکه داره از زمان گذشته ی خودش اتفاقات رو روایت میکنه. مقدمه ی ابتدایی رو آوردم که بگم این کتاب، رمان یا داستان نیست بلکه کتابی است روایی از بریده ی خاطرات یک شخص. اما بسیاری از ویژگی های یک داستان را دارد. از جمله حضور چند شخصیت و تیپ در داستان. مثلا در حین این کتاب کاملا با شخصیت کاظم آشنا می¬شویم و تمامی ابعاد شخصیتی او را می‌توانیم در خلال رخداد ها کشف کنیم در حدی که پس از مدتی می¬توانیم کارهای او را حدس بزنیم. و این دقیقا تعریف شخصیت در یک داستان است (به زعم من). اما برخی همانند فرانسوا یا برادران فیروزه در حد تیپ باقی مانده اند و داستان نویس ضرورتی نمی‌دیده که آن ها را به شخصیت تبدیل کند. هر خاطره در داستان های این کتاب دارای یک پیرنگ و همچنین نقطه ی اوج و تعلیق است و می¬تواند با کمی تغییر تبدیل به یک داستان کلاسیک گردد.

عطر سنبل عطر کاج گرچه یک داستان تمام عیار با تعریف های علمی آن نیست اما برای آن که کتابی خواندنی و نوشته ای زیبا به تحریر در آید اصلا نیازی به دانستن این چیزها و رعایت آن ها هم نیست (اگرچه دانستنش کمک می‌کند). از نظر من حسن این کتاب، نوشتن و به کتابت در آوردن چیزهایی است که در زندگی هر روزه ی ما نیز اتفاق می‌افتد. متن کتاب به نوعی سهل و ممتنعه. از این جهت سهله که خواننده به راحتی میتونه با اون ازتباط برقرار کنه و بره به داخل رخدادهای کتاب و همچنین میتونه شخصیت ها و تیپ های کتاب رو درک کنه، روایت کتاب از اتفاقات ساده ای است که در زندگی همه ی ما رخ میده . اما ممتنعه به این خاطر که نگاه نویسنده با اتفاقات متفاوته. یک نویسنده همیشه در کمین نشسته تا از کوچکترین رخدادی یک داستان زیبا بیافرینه و این مسئله رو من در قطارنوشته ها تجربه کردم. رخدادی که برای یک آدم عادی صرفا یک اتفاق ساده است برای یک نویسنده قصه ای است برای بال و پر دادن. کم هستند کسانی که اتفاقات زندگی خودشون رو به راحتی و روونی بتونن بنویسن. از نظر من در زندگی همه ی انسان ها به نوعی اتفاقات جالب و رخدادهای قابل عرضه وجود داره و سختی کار اونجاست که باید اون ها رو به روی کاغذ بیاره. یادمه در اون کلاس داستان نویسی به ما میگفتن افکارتون رو فقط در ذهن نگه ندارین و روی کاغذ بیارین . . . نوشتن زیاد به یاد گرفتن مهارت نویسندگی کمک میکنه. البته یک ذهن خلاق مانند ذهن فیروزه خانوم میتونه کتابش رو به کتابی تبدیل کنه که ترجمه ی اون طی یک سال هفت بار تجدید چاپ بشه (سال 1385).


ایمان تاجی


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Pak Pa

عطر سنبل، عطر کاج- 2

کاظم یکی از مهندسان صنعت نفت در دهه پنجاه ایران است که بواسطه بورس تحصیلی فولبرایت مدت کوتاهی را در امریکا می گذارند و با چیزی به ایران برمی گردد "بیش از یک مدرک تحصیلی، رویای جدیدی که گنج ان هم در دل خاک نبود، رویای اینکه روزی با فرزندان خود به آمریکا برگردد".

کاظم جزایری به دنبال یک ماموریت دوساله در همان دهه و با کسادی صنعت نفت در اواخر دهه پنجاه به همراه خانواده اش به امریکا مهاجرت می کند. بعد از گذشت قریب به 30 سال فیروزه جزایری ، کوچکترین فرزند کاظم به شرح بخشی از خاطرات خود و خانواده اش در این سفر گنج از سرزمین نوروز و سنبل به سرزمین کریسمس و کاج می پردازد.

نثر فیروزه جزایری این قابلیت را دارد که خاطراتی را برای تو مرور کند که درآنها حضور نداشته ای. طنز خلاقانه نویسنده به کمک عبارات مورد استفاده در زبان انگلیسی فضای شیرین وجذابی را برای خواننده فراهم می کند و لحظات تلخ و شیرین را به زیبایی روایت می کند. جرأت و جسارت نویسنده در انتقادات طنز گونه و گاهی جدی از والدین و بستگانش از نکات قابل توجهی است که امتیاز کتاب را از لحاظ باورپذیری و صداقت به شدت بالا می برد.

هنگامیکه در فضای خاطرات نویسنده در "جزیره گنج" بودم جمله ای از ذهنم می گذشت: "قسم به آنچه وعده داده اند رزق شما در آسمان است" (ذاریات 22).


حامد نصرتی


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
Pak Pa

عطرسنبل، عطر کاج-1

تعداد صفحات کتاب کمی گول زننده اند. وقتی که کتاب 192 صفحه ای را مقابلت می بینی، فکر می کنی باید چند روزی مهمان لحظه هایت باشد. اما وقتی آغاز به خواندن می کنی، نثر ساده و صمیمی کتاب، کلمه به کلمه و جمله به جمله تو را جذب خودش می کند. طوری که اصلا کتاب را فراموش می کنی و خیال می کنی در کنار فیروزه ی داستان نشسته ای و داری او را در خاطره بازی هایش همراهی می کنی، و پس از پایان هر کدام برای شنیدن خاطره ای دیگر اصرار می کنی. خاطرات زنده و دلنشینی از زندگی دختری که در هفت سالگی همراه با خانواده اش ایران را ترک می کنند تا زندگی جدیدی را در آمریکا آغاز کنند.

فیروزه جزایری دوما خاطراتش را با رگه هایی از طنز در آمیخته است. خاطراتی که سرشار است از، تلاش برای تطبیق با محیط جدید ، نقد و تعریف دو محیط در کنار هم و نشانه های حفظ هویت ایرانی. خاطراتی که فیروزه ی داستان تنها قهرمان آنها نیست بلکه تمام خویشانش در جذاب بودن آن ها نقش پر رنگی دارند.

 

- بدون خویشانم من یک رشته نخ هستم. با همدیگر یک فرش رنگارنگ و پر نقش و نگار می شویم. ( صفحه ی 153)

 

- این کتاب ترجمه ی کتاب Funny in Farsi است. کتابی که حدود یک سال پیش یکی از استادانم معرفی کرد تا برای تقویت زبان حتما بخوانم. وقتی با ترجمه ی آن مواجه شدم، عنوان کتاب برایم نامفهوم بود. اینکه عطر سنبل و عطر کاج از کجا آمده اند؟ اما بعد از خواندن کتاب فهمیدم که شاید این نام، بهترین عنوانی بود که می شد انتخاب کرد.

وقتی که کتاب تمام شد و بعد از اینکه یاداشتم را در مورد آن نوشتم، طبق عادت درباره کتاب سرچ کردم تا  از نظرات دیگر هم مطلع شوم. افراد زیادی بودند که بعضی بخش های کتاب برایشان بسیار خنده دار بوده و تنهایی بلند بلند خندیده اند. 

طنز کتاب برای من در این حد نبود. ولی بعضی از قسمت ها و مفاهیم آن به حدی زیبا بود که من و تک تک سلول هایم، باهم لبخند می زدیم.

- من تنها حدود یک سوم از نسخه اصلی کتاب را خوانده ام. کتاب ِ" عطر سنبل، عطر کاج" هم ترجمه خوبی داشت. ولی باز هم لذت خواندن نسخه اصلی و بدون واسطه ی ترجمه غیر قابل قیاس است.


مهدیه عباسیان

این متن در وبلاگ رگبرگهای سیاه نیز منتشر شده است. readtolive.blog.ir


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Pak Pa

خرده جنایت های زناشوهری

خرده جنایت های زناشوهری

عنوان: خرده جنایت های زناشوهری ( نمایشنامه)

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت

مترجم: شهلا حائری

نشر: قطره

تعداد صفحات: 88

سال نشر: چاپ دوازدهم 1390


ژیل مردی است که در اثر یک حادثه به کما می رود و پس از پانزده روز متوجه می شود که حافظه اش را از دست داده است. و همسرش لیزا سعی می کند تا به او برای یادآوری گذشته و بازسازی هویتش کمک کند. اما آیا لیزا حقایق را، همانطور که واقعا در گذشته رخ داده منتقل می کند؟

خلاقیت های اشمیت را دوست دارم. نوع نگارش، موضوع داستان و حتی تک تک کلمات و جملات به کار برده شده که در نگاه اول ساده و معمولی به چشم می آیند، نشان دهنده تأمل و تفکرات عمیق اوست. خرده جنایت های زناشوهری هم یکی دیگر از این خلاقیت هاست. کتابی که در ابتدا بسیار ساده به نظر می آید، ولی هر جمله توانایی این را دارد که تو را شگفت زده کند و حتی در بخش هایی از کتاب تو را بترساند. کتابی در مورد رازهای پنهان زندگی زناشویی، ابهامات  و تحول زندگی پانزده ساله ی یک زوج در عرض چند ساعت. این کتاب در ورای ظاهر ساده و کم حجمش، شاهکاری بزرگ است. شاهکاری بزرگ که باید آن را بی وقفه و حتما بیش از یک بار خواند. 

 

- ژیل: تو از عشق توقع داری، در حالی که این عشقه که از تو توقع داره. تو می خوای که عشق بهت ثابت کنه که وجود داره. چه اشتباهی! این تویی که باید ثابت کنی که اون وجود دارد.

 

* یادم می آید سال ها پیش، روزی از سر بیکاری کانال های تلویزیون را عوض می کردم که اسم یک نمایش که در شبکه ی چهار پخش می شد توجهم را جلب کرد. "خرده جنایت های زناشوهری" با بازی نیکی کریمی و محمدرضا فروتن. آن روز فقط چند دقیقه از نمایش را نگاه کردم و بعد تلویزیون را خاموش کردم. و امروز از تصمیم آن روز خوشحالم. تصویری که از این زوج در ذهن من شکل گرفت بسیار طبیعی تر و ملموس تر از چیزی بود که آن روز دیدم.

** این نمایشنامه هم مانند تمام آثار دیگر اشمیت  حاوی مفاهیمی است که تا همیشه در ذهنت نقش می بندد. باید در فرصتی دیگر این نمایشنامه را باز هم بخوانم. اما این بار آگاهانه تر.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدیه عباسیان